دیدی میری تو اتاق بعد یادت میره برا چی اومدی ؟
همین احساسو نسبت به زندگیم دارم
اعتراف میکنم
اعتراف میکنم ...من اون وقتی شکستم که به دختر عمو هام ریاضی یاد دادم شب امتحان و مجموع نمره های سه نفرشون به ۵ نرسید
اعتراف میکنم بچه که بودم
یه بار با آجر زدم تو سر بابام که ببینم از این ستاره ها دور سرش میاد یا نه :)
اونم گرفت جوری زدم که ستاره ها دور سر خودم چرخید :/
اعتراف میکنم یه بار تو کوچه سفره افطاری پهن کردن
منو دعوت نکردن
از لجم ضبط رو بردم پشت بوم 5دقیقه قبل اذون ،اذون رو پخش کردم
ایشالا حلال کنن.
دفترچه ی رنگ آمیزی بزرگسالان گرفتم رنگ کنم اعصابم آروم شه طرحای پیچ درپیچ و ریزشو که دیدم خودِ دلیل اعصاب خوردیم رفت دوتا مشت بکوبه تو دیوار حالش خوب شه :|
اعتراف میکنم هر وقت ک میرم تو اتاقمو میخام درو قفل کنم سریع پشیمون میشمو درو باز میکنم
با این فکر ک اگه مردم حداقل بتونن بیان جنازمو جم کنن ببرن
فاطمه ام؟؟؟
بیاین همتون اعتراف کنین ک وقتی بچع بودین یکی از تفریحات سالمتون این بود ک ی چند تا مورچه پیدا کنین بعد اب بریزین روشون بعدشم با یک چوب کبریت نجاتشون بدین.
از همینجا بهتون سلام میکنم قهرمان????
اعتراف میکنم
ملت همه سر همدیگرو کلاه میزارن ک خودشونو بالا بکشن
اونوقت من مواظبم پام رو مورچه ها نره له شن
یا کبوترایی ک میان حیاطمون غذا می خورن
من توی حیاط نمیرم ک راحت باشن و فرار نکنن
یا اعتراف می کنم دوسش دارما ولی نمی دونه چون نگاهش نمی کنم چون نگاه ب نامحرم شیطون رو خوشحال میکنه
همچین پدیده ای ام من ^_^
تا اعترافات دیگر بدرود
الهه_مهربون
عاقا یه سوالللل
.
.
.
.
چرا من گوشیمو میزارم رو حالت پرواز
پرتش میکنم پروازنمیکنه؟!
.
.
نه واقعا چرا؟! :/
اعتراف میکنم که هر وقت با مامانم میرفتم روضه میدیدم همه گریه میکنن منم صورتمو تف پالی میکردم تا بگن منم گریه کردم....
اصلا از اعتراف کردن خوشم نمياد اما.....
اعتراف میکنم که من خودم به خواهرم گفتم گوشی نوم رو بندازه تو آب تا بابام واسم مدلی رو که خودم می خوام واسم بخره.
اگه بابام بدونه میکشم.
از مغازه خرید کردم موقع کارت کشیدن گفتم بزار رمز رو خودم بزنم گفت معلومه پول داریا! یه لبخند ژوکوند زدم همون لحظه نوشت موجودی کافی نیست، گفتم درس اول: هیچوقت زود قضاوت نکن!
اهای دخترا بیاین اعتراف کنیم حداقل ی بار ی بارم ک شده با پستی تا سرحد مرگ خندیدیم ولی تا دیدیم پسره لایکش نکردیم:(
هشتادی زلزله با اختخار تقدیم میکند
سلام بچه ها بعد ی مدت برگشتم
اعتراف میکنم 20 دیقه مونده به زنگ خونه شروع میکنم تیکه تیکه نوار چسب میکنم میچسبونم به استینم
موقع برگشت تو راه تا جایی ک نوارچسبا تموم شن اول دوربینارو ادامس میزنم بعد با نوار چسب زنگارو سفت میکنم کل کوچه میره رو هوا
مریضم خودتونین
من وقتی بین انجام یه کار و یه شخص قرار میگیرم، به جای اینکه کلی با خودم کلنجار برم و سر دوراهی بمونم و آخرش یا عذاب وجدان بگیرم یا احساس ناکامی کنم،
با خودم میگم اگه اون تو این موقعیت بود چیکار میکرد، منو در اولویت میذاشت یا کار خودشو؟
اینطوری خیلی راحت تر تصمیممو میگیرم و بیخودی به خاطر بعضی آدما که تو همچین شرایطی اولویتو به خودشون میدن، از کارهای ضروری زندگیم نمیگذرم.
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 23024
کل بازدید: 512279059