دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  47982

..... احساس کاهو دارم.....
دیروز بعد از عمری تیپ معمولی زدم رفتم بیرون، داییم میگه: پدرام، عین آدما شدی..... خدا بد نده
برم خواننده شم؟

  47976

اقا ما امروز نشسته بودیم تو دفتر(دفتر بیمه) دقیقا سر نبش یه چهارراست
یه ماشینه (پپپپپپپپپراید) داشت خلاف میرفت ( البته حق داست منم ماشین 20 میلیونی سوارشم خلاف میرم) زد به یه دوچرخه بنده خدا مثله کتلت چسبید کف خیابون بعد اقای پراید سوار عزیز ناراحت شد با ماشین از رو دوچرخه یارو رد شد بعد پارک کرد یه گوشه پیاده شد اومد این بنده خدارو از کف خیابون بلند کرد شروع کرد به زدن یارو یکی از اون میخورد 36 تا از پیاده رو خلاصه جدا شدن و این داستان به خوبی و خوشی تموم شد.
مردمم اعصاب ندارنا خلاف رفته, دوچرخه و دوچرخه سوارم له کرده اخرشم طلب کاره که چرا اومدی جلو ماشین ؟ مگه جای دوچرخه تو خیابونه؟
...........................................
و دیگر هیچ......

  47968

یه سری هم داشتم تو میدون نقش جهان اصفهان راه میرفتم یه خارجیه که تقریبا زن 40 ساله بود پاش رو یکی از پله ها لیز خورد خیلی شیک و مجلسی جلو پام گفت گگگگررررووووووووممممببب خورد زمین :|
منم هول شدم یهو بهش گفتم oh goy mad :)))
خارجیه :|
من :))
الکساندر گراهامبل :|:|

  47958

یکی از فا نتزیام اینه وقتی میام4 jok یه مطلبو مینویسم بعداز نگارش 60 خط هنگام زدن ارسال اینترنتم قطع نشه .
قیافم تو اون لحظه (OJo)

  47948

یکی از معضلات زندگیم این بوده که بفهمم باید کجا بنویسم غصه کجا بنویسم قصه؟؟؟

  47940

چند روز پیش معلم جبر و احتمالمون یکی رو انداخت بیرون گفت بچه ها چی می خوایید بره براتون بگیره که سر کلاس راش بدم؟
هر کی یه چیز گفت من گفتم نوشابه زرد
اونم گفت فقط یکم گرمه طوری نیست
من گفتم طوری نیست اون من رو هم زد و هم انداخت بیرون
هنوز موندم چرا این کارو کرده!!!

  47937

جدیدترین خاطره خنده دارم:امروز(دوشنبه) سر کلاس شیمی معلم بووووووووقمون اسم منو آورد که بیا ازت بپرسم!!!منم مثل همیشه هیچی بلد نبودم خلاصه حتی یه سوالم جواب ندادم!!!معلم یه نگاه معنادار بهم انداخت و گفت ورزشکاری؟منم پررو پررو جواب دادم:من ورزشکار نیستم ولی ورزشکاران را دوست دارم!!!عاغا جاتون خالی کلاسمون رفت رو هوا اومد زمین!!معلم اخمو هم انقد خندید که قرمز شده بود!خلاصه بخاطر این جمله ی ناقابل واسم نمره نذاشت و گف که بعدا ازم میپرسه.....به امید روزی که هممون حاضر جواب باشیم بکوب لایکو

  47933

اقا به من میگن متفکر
امروز امتحان داشتیم منم هیچی نخوندم معلممونم اعصاب معصاب (معساب - معثاب ) نداره دوستامم هیچ نخونده بودند و همگی دل به امید تقلب بسته بودیم
معلممون با یک تکتیک حسابی راه تقلب رو بست ( حالا تاکتیک رو نمیگم بدآموزی نشه ) دنبال بهانه بودیم امتحان رو بهم بریزیم که معلم بی اعصاب ما چند تا حرف ( عددش یادم نیست ) بار منو دوستام کرد ماهم پاشدیم برگه سفید تحویل دادیم و رفتیم شکایت پیش مدیر و معاون ( گفتیم بیست میگرفتیم ولی واسه اخلاق گندش اومدیم بیرون ) آخرسر معلم زنگ بعدی اومد ادای مهربونا رو در آورد و گفت هر موقع شما میگید تا دوباره امتحان رو تکرار کنم
نمیدونم چی بش گفتن تو دفتر خداییش دلم براش سوخت

  47932

ــــ*ـ*ـ*ـ*ـ*ـ*ـ*ــــــ محمّد رسول ــــــ*ـ*ـ*ـ*ـ*ـ*ـ*ـــــ
بچه که بودم . وقتی دستم رو میکردم تو گوشم . بعدش میکردم تو دهنم!!
تلخ بود ولی عجیب بود !! عجب مَرَضی داشتَما !!

  47906

جلوي شومينه نشسته بودم. خواهر دهه هشتاديم(گوودزيلااا) اومده بود هي از سر و كولم آويزون مي شد و مي خواست كه باهاش بازي كنم.!!! هرچي از بابامينا واسه نجاتم كمك مي خواستم اصلا بهم محل نميدادن!!!
يهو حرصم درومد و مدل بچه هاي 4جوك بهش گفتم ااااااه ولم كن ديگه گودزيلا!!! آقا يهو همه نگاهاي خشم آلود برگشت سمت من! از ترس داشتم سكته مي كردم. خدارو شكر نبوديد ببينيد چه القابي كه بهم نسبت ندادن
نتيجه اخلاقي: ديگه مدل كسي حرف نزنيد؛ مدل خودتون بهتره

  47882

عاغا ما تو کلاسمون یه شفیعی داشتیم که خیلی شوخیای بی مزه میکرد.ازقضا(غزا,قذا,حالا هرچی)یه معاون هم داشتیم هم نام این
عاغا یه سری این معاون از پشت چشامو گرفت,گفتم شفیعی ول کن بیخیال نشد,به زور دستشو واکردم برگشتم یکی گذاشتم درگوشش گفتم .............
هیچی دیگه فحش نصفه موند ولی فکر نکنم اون کشیده یادش بره,ولی دمش گرم خودش شوخی رو شروع کرده بود بی جنبه بازی در نیاورد اخراجم نکرد

  47881

خدا نصیب هیچ بنی بشری نکنه
داشتیم اسم فامیل بازی می کردیم قرار شد از حرف"ف"باشه
همه چیو نوشتم تارسیدم به میوه فری گوروت نوشتم(جای گریپ فوروت)بدصوتی داده بودم یه مدت بچه ها فری گوروت صدام میکردن این آخرا خودم هم باورم شده بود اسمم فری گوروته

  47869

تو اتاقم نشسته بودم ...صداي بابام از تو هال ميومد.. داشت با صداي بلند اين شعرو همراه پنگول(گربه برنامه رنگين كمان)ميخوند: گفت به گلا دست نزنيد..نه نه نه نميزنيم...شاخه هاشون و نكنيم...نه نه نه نمیکنیم ... :|

  47863

با یکی از دوستام رفته بودیم خونه ی یکی دیگه از دوستام. اتاقش حسابی به هم ریخته و پر اشغال بود. ما رفتیم نشستیم PES بزنیم. دوستمم شروع کرد به جاروبرقی کشیدن اتاق. ما همینطور که بازی میکردیم تک و توک تخمه هم میخوردیم. یهو من یه شوت از راه دور زدم که خورد به تیر دروازه، دوست بیچاره ی منم که داشت تو همون لحظه تخمه میخورد، هول شد پوست تخمه پرید تو حلقش. آقا این بدبخت شروع کرد به دست و پا زدن. دوستم جاروبرقی رو انداخت پایین و رفت آب بیاره. منم همراش رفتم که یه تیکه نونی چیزی بیارم که بخوره شاید پوست تخمه رو ببره پایین. خلاصه وقتی برگشتیم تو اتاق خشک شدیم!
دوستم جارو برقی رو گرفته بود و لولشو گذاشته بود تو حلقش!!!!! گفتیم چیکار میکنی؟! گفت میخوام پوست تخمه رو درش بیارم!!! ما هم بیخیال خفگی طرف شدیم و پخش زمین شدیم!
خدایا... این دوستان مبتکر و خلاق رو از ما نگیر!

  47843

عاقا ما امســـــال بهـــــــار دو نفری رفته بودیم زیــــــارت!!!
من ومخاطب خاص تر از جانم(!) از طریق ازدواج دانشجویی رفته بودیم(جاتون خالی!)
دمشون گرم خیلی سفر پرباری بود. برنامه هاشونم خعــــــــلی خوب بود.
ی شب تو لابی هتل ی مسابقه برگزار کردن به اسم "تفاهم"
به این صورت ک آقایون ی گروه وخانوما ی گروه دیگه. ب هر گروه هم ی آلبوم دادن، باید اولین چیزیو ک با دیدن عکسها ب ذهنت میرسید مینوشتی البت زمانشم مشخص بود. بعـــــد مالای تو رو با مخاطب خاصت مقایسه میکردن اگه مث هم بود نظراتون برنده میشدین.
خلاصه من ک چن تاشو وخ نکردم بنویسم عکساشم انقدر چرت بود ک منم چرت وپرت نوشتم !!! بعدشم ک با مخاطب خاصم مقایسه میکردیم،دیدم نخیـــــــــــر! هر کدوممون ی چی نوشتیم!!!
با سری افتاده وگردنی کج رفتیم اتاقمون! صبح ک اومده بودیم پایین واسه صبحونه دیدم در کمال ناباوری اسم "ما" ب عنوان برنده اونجا نوشته شده!!! یعنی اشک تو چشام حلقه زد، انگار ی چی فراتر از تیتاب بهم دادن! ینی اگه جایزه نوبل دریافت میکردم اونقد ذوق مرگ نمیشدم!!!
مــــــــــــــــرســــــــــــــــــی تـــــــــــــــــفـــــــــــاهــــــــــــــــم!!!