دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  54257

اه خیلی هواس پرت شدم.
دیروز خیلی گشنم شده بود. واسه همینم رفتم تو دست شویی :ا با خودم گفتم خوب, حالا چی بخورم؟ :ا
که یادم اومد باید از تو یخچال خوردنی بردارم :ا

  54256

امرو رفته بوديم بيرون،جلوي صندوق صدقات دوتاپسر ايستاده بودن،فکرميکنين داشتن چيکارميکردن؟؟؟
درحاليکه يکي باژست(!)داش پول مينداخت،اون يکي داشت ازش عکس ميگرفت!
تحريما اثر کرده!

  54250

قبل از عضویت در اینجا اگه می خواستم توی جمع جک بگم باید کلی به ذهنم فشار می آوردم تا یه جوک زیر 18 سال پیدا کنم و بگم... اما الان که دارم این مطلب رو ارسال می کنم این شمارنده مطالب ، شماره 53800 رو نشون می ده ...
یعنی باورم نمی شد ما اینهمه مطالب طنز مثبت داشته باشیم.
یعنی دم 4جوک گرم.

ذهن سالم بود ما داشتیم؟؟؟

  54235

یـــه ســری بــچـــه بــودم کـــتـــِـ بــابــامــو پــوشــیــدم کـــه مــثــلا ادای آدم بــزرگــارارو در بــیــارم خــلاصــه
بــعــد از یــه ســاعـــت کــوچـــه گــردی اومـــدم بــذارم ســرجــاش دیــدمـــ خــیــلـی کـثـیـفـِــ بـــردمــش تــــــو
حــمــوم انـــداخــتــمـش تــوتـــَـشــت،،بــا دســـت کــه شــســتــه نــمــی شــد لامصــب مـجـبـوری عــیــن پـــــتـــو
بـــا پــا بــپــربــپــر روش تـــا شــســـتـــه شـــد....
عــلاوه بـــر جــر خــوردن و چــروکــی وحــشــتــنــاکـــه کـــت ، کــتــک ســفــتــی خــوردمــــ ....
تـــنـــها خــوبــی کـــه داشـــتـــ ایــن بــود کــه کـــتـــه انـــدازه خـــودم شــــده بـــود ...
بــــععععـــلــه یـــه هــمچــیــن نــبــوغ بــالایــی داشــتــم مـــن......
مسیحا ^_^

  54229

میگن خان میبخشه خان علی خان نمیبخشه مصداق این خاطره منه!!امروز امتحان داشتیم سر جلسه بودیم یه تعمیرکار هم اومده بود داشت شوفاژ کلاس رو درست میکرد!!!منم انواع شیوه مدرن تقلبی رو بکار بردم از تومار نیم متری گرفته تا کتاب باز کردن و ازین حرفا!!!یهو دیدم اون تعمیرکار اومد برگه منو گرفت برد داد معلممون گفت که تقلب کرده!!!معلمم منو بیرون کرد رفتم هر چار لاستیک ماشین تعمیرکارو چسبوندم به زمین تا دیگه از این غلطا نکنه.........اگه خوب کاری کردم بکوب لایکو

  54228

صدف..
من كوچيك بودم دماغمو كثافتي هاشو ميخوردم !!!!چقد چندش بودم نه!!!!
بزنه لايكو .....

  54225

یه گودزیلا داداشمه سه سالشه. چمعه ما با خونواده خاله هامون رفتیم کوه همین که پیاده شدیم یه الاغ دیدیم گفتم خدایا این دیگه چه موجودیه آفریدی؟!یهو داداش گودزیلا گفت این الاغ هرچی باشه یه آدم سوارش میشه یا یه بار میاره اما تو خودت سربار مایی!!!عاغا کل فامیلامون تا برگشت خندیدن!!!راستم میگفت اما یه کم ادب لازمه!!!قسم خوردم دیگه با این گودزیلا نرم تفریح!!

  54203

آقا اون موقع كه بچه بودم بابام يه ماشين خريد(پرايد نبود)بعدش تصميم گرفتيم براى مسافرت بريم شمال
نزديك عيد بود كه رفتيم.موقع برگشت ديديم يه جا مردم دارن برف بازى ميكنن.ما هم رفتيم.
موقعى كه خواستيم برگرديم ديديم ماشين تو برف و گل گير كرده و در نمياد.
خلاصه بعد چند دقيقه يه آقايى كه سر تا پا لباس سفيد داشت با پسرش اومدن كمك كنند.اون دوتا شروع كردند به هل دادن و بابام هى گاز ميداد تا ماشين در بياد.موقعى كه ماشين داشت در ميومد هر چى گل زير چرخ ماشين بود پاشيد رو اونا و كل هيكلشون قهوه اى شد.وقتى من وقتى اين صحنه رو ديدم بلند بلند خنديدم و همه حتى مرده شروع كردند به خنديدن
قيافه من : )))))))
قيافه مرده : ))))
قيافه بابام : ((((

  54195

آقا(عمرا بگم عاغا)، من با پرایدم( توجه نمودین؟ پرایدممممممم)رفته بودم مرغ بخرم( باز هم توجه نمودین؟ مرغ بخرمممممممممممم) یه هفت هشت تایی مرغ خریدم( باز هم توجه)ولی در این شرایط به یه نفر غبطه خوردم، میدونید به کی؟
به یه عابر پیاده که حتی یه لامبورگینی هم نداشت چه برسه به پراید، ولی میدونید چی دستش بوووووود؟ یه کیسه برنج سه ستاره، میدونید که قیمتش چقدر شده؟
آخه تو این بی برنجی، تو این قحطیه برنج، تو این بی پولی از کجا برنج آورده بووووووووووود؟
والااااااااااااااااا چی بگم؟؟؟؟

  54180

یادش بخیر بچه که بودیم از دو روز قبل عید لباسهای عیدمون رو می پوشیدیم هی میرفتیم تو کوچه هی میومدیم تو خونه لباس رو در میاوردیم دوباره بعد 1 ساعت جیغ, من لباس عیدمو میخوام بپوشم.بیچاره مامانای زحمتکش.

  54165

چن سال پیشا یه خواب باحال دیدم.خواب دیدم:
یه مسابقه(مثلا) دو هستش که هرکسی با یه چیزی مسابقه میده.یکی سوار لامبور گینی و یکی پیاده و... .و اما من..... سینه خیز بودم!(نخند آقا نخند)جاتون خالی چه مسابقه ای بود!طرف با فراری قرمز رنگ میخواست ازم سبقت بگیره و هی من میپیچیدم جلوش نمیذاشتم بره!نکته جالب اینه که من در نهایت اول شدم!!
هههه خول و چل هم(در صورت بیان کردن یا اندیشیدن) خودتی

  54141

امروز تو راه مدرسه جلو پام یه پسر ترقه زد.خداییش خیلی ترسیدم ولی به روی خودم نیاوردم البته نا گته نمونه منم چن تا فحش دادم.
خواهشا این روزا جلو مدارس دخترانه رو بی خیال بشین و ترقه نزنینن زیر پاشون.

  54130

هميييين الااان اومدم خودمو واسه مخاطب خاصم لووس كنم بهش اس دادم اكه بعدا خر شدمو باهات ازدواج كردم „ يشب دير اومدي ديدي ميز غذا رو چيدمم و رو صندلي خوابم برده, شمعا هم آب شده چيكار ميكني (: باا كماااال خوونسردي ميكه هيچي ميرم خونه اون يكي زنم.

من: :||||
مخاطب خاصم: :)))))
اون يكي زنش : #$&*%!!!
مخاطب خاص شوخ طبع داريم مااااااااا؟؟؟؟!!!!

  54108

اقا ما دیروز اولین جلسمونو با استاد ایین دادرسی داشتیم بعد منم چون خعلی به درس ها الاغه دارم توی یه گوشم هندز فری بود بعد این استاده هی میگف عرضم به حضور انور شما.این بغل دستی ما هم لجش گرفته بود بیچاره ها عادت به رفتار انسانی ندارن استاد یه جمله ای گفت اینم ته جمله استاد گف ارزم به حضور عنتر شما استاد قیافش عینهو ان تر شد لازم به ذکر است ما اصلن نترکیدیم ون این چیزا تو کلاس ما طبیعیه داداش

  54103

مـعلـم فـیزیکـه از درس نـخونـدنـای مـا کـُفری شـده بـود..!
شـروع کـرد بـه نـصیحـت کـردن و از خـودش تـعریف کـردن...:(((
گـفت:مـن رتـبم تـو کـنکور زیر ِ هـزار بـود،فـیزیک و ریـاضی بـالای شـصت هفـتاد زدم،بـدون ِ کـلاس و مـعلم خـصوصـی!!!
هـر رشـته ای دوس داشـتم مـیتونـستم بـرم..!
واقـعا بـاهـوش و نـابغـه بـودم...
یـدفـه رفـیقم از اونـور گـَفت:آقـا ایـنا کـه چـیزی نـیست دومـاده مـا وانـت داره!!!خخخخخخخخخخخخخ
کــلاس بــــــــــومــــــــب!!!!!!
مـعلمـه قـفل کـرد گـفت:مـنو بـاش دارم واسـه کـی از تـجربـه هـام مـیگم...:(((
جـمع کـرد رفـت...:)))