با رفیقم تو مترو نشسته بودم دیدم یه پیرمرده وایساده.
به رفیقم گفتم: پاشو بزار حاجی بشینه...
یهو یه پیرمرده دیگه زد پشتم گفت: توام پاشو بزار من بشینم!!!
با رفیقم تو مترو نشسته بودم دیدم یه پیرمرده وایساده.
به رفیقم گفتم: پاشو بزار حاجی بشینه...
یهو یه پیرمرده دیگه زد پشتم گفت: توام پاشو بزار من بشینم!!!
سوار تاکسی نشسته بودم ؛ خواستم سیگار روشن کنم خیلی مودبانه به راننده گفتم: جناب می تونم سیگار بکشم ؟ (خواستم اجازه بگیرم)
یه نگاه تحقیر آمیز بهم کردو گفت : یعنی نمی دونی می تونی سیگار بکشی یا نه ؟ از من می پرسی می تونی سیگار بکشی یا نه ؟ )-x
یادش بخیر بچه بودیم میرفتیم مغازه خرید تو راه یا یادمون میرفت چی میخواستیم بخریم یا پولمون گم میشد:))))
وقتی بچه بودیم با سه چرخه مسابقه میذاشتیم. اهمیت مسابقات در حد مسابقات فرمول ۱ بود جوری که من خیابون رو خلاف میرفتم پایین.وضعیت مغزی در حد جلبک بود یادش بخیر.خخخخخ
اومدم تو پذیرایی میبینم داداشم زل زده به پیتزاشو شعر شادمهرو میخونه:
تمام تو سهمه منه ..
منو میگی :|
داداشم=))
یه رفیق دارم از اقتصاد هیچی حالیش نمیشه! وقتی پنج دقیقه باهاش بحث اقتصادی میکنی، فقط فعل های جملات رو می فهمه! در این حد!
حالا رشته اقتصاد دانشگاه تهران قبول شده!!!!!
کار دنیا رو ببین!!!
پسر خالم از مهد اومده میگه: شعر برات بخونم؟
میگم : بخون عزیزم!
شروع کرده :
دخترای لاله زار خوشگلاشون، تیغ می کشن به پر و پاهاشون، آدم میمیره براشون! آدم میمیره براشون!
میگم : اینو کی بهت یاد داده؟
میگه : خانم مومنی (مربیشون) نیومده بود امروز، آقا جمال (راننده) باهامون کار کرد ...!
بابام اومده تو اتاق ، شالاپ یکی خوابونده پس گردنم!
میگم باس چی میزنی؟؟؟
میگه : مشکوک میزنی! چرا صدات نمیاد؟ تنهایی داشتی چی نگاه میکردی؟؟؟
اعتماد در حد پارالمپیک :-
یه بار رفته بودم بانک.از شانس من اینترنت قطع بود سر همین بانک خیلی شلوغ بود.
یه سیبیل اون وسط تیریپ گنده برداشته بود واسه خودش رژه میرفت،بقیه ام مات و مبهوت نگاش میکردن.
منم حساس،غیرتی!
استینو زدم بالا،یه نفس عمیق کشیدم،سینه مو سپر کردم،رفتم جلوش وایستادم...
گفت : چیه؟؟؟ >:{
گفتم : هیچی داداش،زیپ شلوارت بازه :-|
ليوان آب رو براي مادر بزرگم ميبرم. ميگه خدا عمرت بده مادر. تا ميخوام ليوان رو بدم بهش دستم ميلرزه و نصف آب ميريزه روش. ميگه ذليلي شي الهي ذلیل مرده !!!:|
تو حیاط نشسته بودیم واسه بابام اس اومد …
چون چشاش ضعیفه داد من بخونم ، متن اس : “قدم نو رسیده مبارک ! آقا شنیدم خیلی خوشحال شدم !!!”
قیافه بابام
قیافه ما
هیچی دیگه تحقیقات مامان فعلا ادامه داره !!!
یه زمانی نمیدونستیم دلار چیه سکه چیه تورم چیه بزرگترین دغدغه ی زندگیمون این بود که آدامس میخریم عکسش تکراری نباشه :|
نزديكاي امتحان ترم بود رفته بوديم نمونه سوال گرفته بوديم روشون كاركنيم يكي ازهمكلاسامون به اسم خانم س-ميرزايي برگشته ميگه اين شكلو نگاه كنيد هرسال و هرترم تكرارشده درس اقتصادكلان بود همه رفتيم نيگاكرديم مهر دايره امتحانات دانشگاه بود.به هوش وذكاوتش غبطه خوردم
رای اولین بار قرار بود با خواستگارم تو پارک صحبت کنم منم خیلی کم سن وسال بودم وبی تجربه رو صندلی نشستیم .حرف که نمیزدم بیشتر شنونده بودم اصلا به حرفهاش توجه نمیکردم همش به فکر این بودم خداکنه خوشگل باشم …
و فکر میکردم قیافم از نیم رخ زیباتره همش سعی میکردم نیم رخ باشم تا فر مژهام مشخص باشه سرتونو درد نیارم
اون هم ازم خیلی تعریف میکرد
دیگه من باورم شده بود که الان سیندرلا هستم و آ.. شاهزاده
منم میخواستم خوشگلتر بشم هر یک کلمه که بین پاراگراف های اون صحبت میکردم جوری چشمهامو خمار میکردم و بعد به سرعت سرمو مثل غاز نیم رخ میکردم که…
چندباری این حرکت غیرعادی تکرار کردم
آخر طاقت نیاورد گفت چرا چشماتو مثل کورا سفید میکنی باید حال منو میدید مثل اسکلها لبخند عصبی زدم
حالا اینجا داشته باشید دیگه نیومد که نیومد
تو مغازه داشتم تلفن تعمیر می کردم که یه دفعه صاحبش اومد داخل و گفت : آقا درست شد ؟
گفتم یه لحظه...
با موبایلم اومدم تستش کنم زنگ زدم به شماره مغازه ؛ تلفن شروع کرد به زنگ خوردن تا اومدم گوشی رو بردارم یارو زد رو دستم و گفت : با من کار دارن... D:
گوشیو برداشت و گفت : الو...الووو...زبون نداری ؟... اینجا هم مزاحم میشی ؟
چه آدمایی پیدا میشه الله اکبر D:
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )