دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

پـَـ نـَـ پـَـ

  8497

زنگ زده گیر داده بیا بریم بیرون میگم کار دارم میخوام برم تعمیرگاه میگه واسه ماشین؟
پـَـــ نــه پـَـــ یکی دو روزه گلوم درد میکنه میرم نشون بدم ببینم از کجاشه!

  8496

يکي از دوستام داره از دربند به سمت تجریش میرم باکوله پشتی .دختره اونو دیده میگه:شما کوهنوردید؟!
دوستم ميگه پـَـــ نــه پـَـــ کارم باربریه.بار خورد سمت کوه .الانم دارم برمیگردم!

  8495

افسره وایستاده سر چهار راه داره با تایمر چراغ راهنمای ور میره دوستم دیده میگه اه ناکس داره زمانشو دستکاری میکنه؟
میگم: پـَـــ نــه پـَـــ داه استریت تیپس میره مردم پشت چراغ حوصلشون سر نره.

  8494

خط ريشمو زدم دوستم ميه اه خط ريشتو چه بد زدي مگيم : آره خودم زدم ميگه با ماشين زدي ميگم پ نه پ با ليفتراك زدم !

  8477

ميگم گوشيم تو خيابون رفت زير كاميون
ميگه شكست؟!
پ ن پ اومد بيرون گفت اخ قولنجم!

  8476

تو جاده بنزین تمام کردیم وایسادیم کنار جاده 4 لیتری تکون میدیم ! طرف اومده میگه بنزین تمام کردین ؟
میگیم:پ نه پ میگیم هورا ! ما هم از این دبـــّه ها داریم!!

  8229

دوستم داشت مسواك ميزد...
بهش ميگم داري مسواك ميزني؟ ميگه اره . ميگم با چي؟
ميگه با خمير دندون.....
گفتم خاك تو سرت اينهمه بهت فرصت پ نه پ دادم استفاده نكردي

  8212

دارم کوله پشتی ام رو میبندم که بریم کوه ، مامانم اومده میگه کوله بستی بری کوه؟
گفتم پ ن پ کوله بارت بربند شاید این چند سحر فرصت آخر باشد....!

  8147

به دوستم میگم یه ذره حجابتو درست کن ، میگیرنت... میگه کی؟ پلیس..؟
میگم : پـَـ نـَـ پـَـ ، دست اندر کاران شبکه فشن تی وی ..!

  8130

حل این تمرین به عهدی دانش آموز است.
پ نه پ می خواست حل این تمرین بر عهده مادر بزرگم باشه؟

  8091

تصادف کردم، زنگ زدم ۱۱۰ … پلیسه اومده میگه تصادف کردی؟! گفتم پـــ نَ پَـــــ اینا همش نقشه بود بیای ببینمت !

  8090

تو خیابون با دوستم داشتم راه می رفتم ، یارو موتوریه گوشیمو از دستم قاپید دوستم گفت گوشیتو دزدید ؟
گفتم پـَـــ نَ پـَــ برد سیستم عاملشو آپدیت کنه فردا میاره !

  8089

دوازده شب رسیدم دم خونه کلید نداشتم به داداشم زنگ زدم میگم یواش درو باز کن بقیه بیدار نشن *میگه در خونه رو؟
پَـــ نَ پَـــ در یخچالو!!! سر شب گرمم بود رفتم پشت تخم مرغها !

  8088

پشت در اتاق عمل وایستادم منتظر دکترم که برم برای زایمان پرستاره اومده نگام میکنه میگه زائو شمایی ؟
میگم پـَـ نـَـ پـَـ خواهرمه . ترسیده منو فرستاده جاش!

  8087

رفتیم کوه … دارم چوب جمع میکنم … میگه می خوای با چوبا آتیش درست کنی؟
پَـــ نَ پَـــ پشت دریاها شهریست قایقی خواهم ساخت !