دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

فک و فامیله داریم

  30514

با دوس دخترم رفتیم خونه مامان بزرگم شانسٍ کجٍ من همسایش اومده بودش خونشون!
همسایهٍ:امیــــــــــر منو که یادته پسرم؟؟
من: نه متاسفانه به جا نمیارم!
همسایهٍ: بابا منم ساجده خانوم اومدی خونمون دستشویی کردی رو فرشم! نه نه الان که فکرشو میکنم یه بار دیگه هم اومدی دستشویی کردی رو فرشام! یعنی 2بار! اما الان ماشاالله مردی شدی 21سالت شده؟؟!!
من:)))) با اجازتون!
یعنی فقط یادمه دوس دختر پاشد رف تو حیاط مـــــــُرد از خنده!!
بعد میگه: امیـــــــر مگه مهسایٍ من چشه میخای بری دخترٍ غریبه بگیری؟؟!! یادته چقد باهم بازی میکردین؟؟ یا مگه دختر تو فامیل کم دارین؟؟
بــــــــــــابــــــــــــا به پیر به پیغمبر من اینُ نمیشناسم!
فک و فامیل کم بود همسایشونم ول نمیکنه مارو!!
لامصب آخــــــــــه این چی بود جلو طرف گفتی؟؟
حیثیت ریخته بود جمش کنید برا منه!!

  30507

چن روز پیش اومدم رفیقم رو سرکار بذارم
بهش گفتم رو سرت مو ـه تمیزش کن
چهار ساعت داشت سرشو میتکوند و تمیز میکرد
آخرش هم نفهمید سر کارش گذاشتییم
من :))))))
بقیه دوستام :)))))))
اون بدبخت :|||||||
رفیق باهوشه ما داریم؟ :|

  30497

پسرعمــــــوم میگه: Woow امیـــــــر آلبومٍ یگانه رو دانلودش کردم تانک! میخای برات از روش بزنم؟؟
من: خعـــلی نامردی طفلک 2سال زحمت کشیده واس خاطره این کارش, میمردی بخریش؟؟ من خریدمش لازم نی!
پسرعمـــــوم: امیـــــــــر منم زحمت کشیدم پدرم در اومدش تا دانلود شد!!
یعنی هیشکی تا حالا حرفٍ منو اینجوری نخونده بود!
پســـــــــرعمو چــــــــله داریم؟؟

  30453

پسر عموی بابام ۱۷سالش بود عروسی کرد
بعد برا پسرش هم ۱۷ سالگی زن گرفت
بابای من ۳۲سالگی ازدواج کرد
الان من ۲۲ سالمه
میگم زن میخام
بابام میگه
ده سال دیگه برات زن میگیرم
بنظر شما با این فکو فامیل باید چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  30449

به بابام که یکی از وسایلامو گم کرده گفتم : بابا لطفا پیداش کن ...
به مامانم میگه : به بچت ادب یاد بده !
مامانمم بش میگه : به من چه بچه خودته ‍!‌
یک ساعت تو اتاقم :| بودم
آخرشم رفتم خریدم همون چیزی ک گم شده بود !‌
من :|
بچه ها پرورشگاه :D
مامان و بابام :-w
خدااا مردم حتی به بچه های سر راهی هم یه ترحمی می کنن !‌ :|

  30427

یه بارم وقتی بچه بودم روز عاشورا رفتیم هیئت! یه پسره جلوی در با یه سطل گِل ایستاده بود و هرکی از در وارد میشد یه تیکه گل پرت میکرد وسط پیشونیش! پسره اینقد سریع این کارو میکرد که بابام فرصت نکرد بگه واسه من گل نمال ! یه تیکه گل پرت کرد بابام جاخالی داد خورد تو صورت نفر پشت سری !
هیچی دیگه ! هیئت تبدیل شد به سیرک! به جای گریه و زاری هرهر میخندیدیم

  30425

دارم 4jokمیخونم آبجیم کنارم نشسته
نوشته ازدواج 5 خواهر و برادر
بعد با تعجب تمام میگه اینا همشون دوقلو اند!!!!!!!!!
بعد 5 دقیقه که من دارم از خنده منفجر میشم میگه مگه من چی گفتم!!!!!!!!!!!!!!!!!!
آخه این خواهره که ما داریم!!!!!!!!!!
اگه قشنگ بوود بزن لایکو............

  30420

داداشم میخواست بره مخابرات بهش گفتم فردا تعطیله باید یک شنبه بری برگشته میگه إإإإ شنبه جمعه اس!!!!
آخه اینم داداشه باهوشه ما داریم

  30417

من یه دونه پشه مخصوص تو اتاقم دارم
لامصب صبا نیست که من بکشمش
شبا همین که لامپو خاموش می کنم میاد
دوباره که لامپو روشن می کنم نیستش
خولاثه کل شب کارم می شه درگیری با این پشهه.
دیروز بقیه داشتن پشتم غیبت می کردن می گفتن alaf چرا شبا تو خواب دست می زنه؟
نمی دونن دست نمی زنم دارم این  پشه رومی کشم.
من :D
اما فک و فامیل داریم؟آخه غیبت؟خو مصلا اگه از خودم سوال میکردین چی میشد؟

  30412

به جان خودم عین حقیقته
دبیر ادبیات سر شعر سعدی:
بچه ها بیاین با هم این شعر سعدی رو بخونیم ببینیم حافظ چی میگه...
من:|
معلم ادبیات:)
بقیه شاگردD:
سعدی:O
حافظ:O
دبیر ادبیات ما داریم؟؟؟
خدایی فک وفامیله داریم......

  30406

شبٍ عیدٍ غدیــــــر رفته بودیم خونه مامان بزرگ اینا, این پسردایی بنده داش با دوس دخترش حرف میزد, بحثشون سرٍ این بودش که ما پسرا آزاد گذاشتنمون با هرکی میخایم دوس میشیم دختــرایٍ گلُ محدود کردن! صداش رو اسپیکـــر بود یهــویی مامان بزرگم اومد تو حیاط گوشی رو از پسرداییم گرف!
مامان بزرگم: کی گفته خانومم؟؟ من پدرٍ همچین پسرایی رو در میارم! بعد رو به پسرداییم آروم داره میگه: آرتین گریه کن فک کنه کتکت زدم! یعـــــــــنی به جونٍ خودم پاره شدیم از خنده! دوس دخترش از اونور غش کرد انقد خندید!!!!!!!!!!
مامان به جونٍ بابا من جونم واسشون در میره بخدا منظوری ندارم میذارم تو 4جک!
بچه ها مامانم شاید دیگه نذاره پست بذارم!
حمایت کنید منو!!!

  30390

هفته پیش رفتم خونه مادربزرگم.ازدرس های من پرسیدن منم که درس حسابان رو به خاطر0.25افتاده بودم گفتم.قرارشده بودبرم شبانه اسم نویسی کنم ولی پول میخواستن منم که پول نداشتم جلوشون نشتم درباره پول و وضعیت خراب مالی خودم گفتم.بعد از 2ساعت حرف زدن مادربزرگه 200.000تومان به من داد.حالا اینا رو بیخیال این هفته رفتم خونه عموم داره منو نصیحت میکنه...
میگه:ترکش کن ارزش نداره که بخاطرش خودت رو نابود کنی
بعد از کلی دردسر ما فهمیدیم مادربزرگ من رفته گفته من بخاطر 25گرم معتاد شدم
و پولو داده تا من عذاب نکشم
من :|
مادربزرگم :(
عموم D:
رییس مبارزه با مواد مخدر :)))))))))
فـــــــــــــــامیــــــــــــــــــــلمـــــــــــــو!!!!!
تازه دارم میفهمم چرا برج پیزا کج شده؟!

  30367

عاقا ما حوصلمون سر رفته بود داشتيم خط خور بازي ميكرديم يهو داداش ما با يه حركت سريع و غافلگير كننده(البته كار هميشگيشه)وارد اتاقم شد نيم متر پريدم رو هوا ميگه داشتي چه غلطي ميكردي؟گفتم داشتم با دوست پسرم بازي ميكردم ميگه خب حالا پاشو برو اونور يخورده من بازي كنم عاقا اين داداش ما رو ميگي 30 سالشه ولي فك كنم كودك درونش كمتر از 1 سال داشته باشه همچين ميپريد رو هوا ذوق ميكرد كيبورد منو داغون كرد رف اخه اين داداشه ما داريم؟اين ميخواد تكيه گاه من باشه؟اين خودش يه تكيه گاه ميخواد به قرعان
بيچاره زنش از الان ابراز همدردي ميكنم باش
راستي اين ديوار بتني چيني كه صحبتش بود اومده؟
قسطي هم ميدن???????!

  30363

مامانم از قرن دایناسورها یه جفت کفش قرمز بیریخت نگه داشته میگم مامان ایناچیه میگه براعروسم نگه داشتم خداییش عروس امروزی همچین کفشایی میپوشن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من!!!!
عروس!!!!!!
کفشای اون!!!!!!

  30352

مامانم اومده میگه حسین خط گوشیمو شارژ میکنی
میگم خو برو گوشیتو با شارژه بیار
بعد میبینم باتری رو دراورده میگه بدو بریز توش کار دارم
میگم خب چرا باطری رو دراوردی میگه مگه نمیزاریش زیر باطری
یعنی الان من دارم به خانواده خودم افتخار میکنم :|