دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

فک و فامیله داریم

  58922

چند وقت پیش دخترداییم به دنیا اومد هممون بیمارستان بودیم پسرداییم خیلی نگران و مضطرب اومد پیش داییم خیلی جدی و شیک گفت : بابا بابا دکتر نگفت آبجیم دختره یا پسر ؟؟؟؟
فکرکنین پرستارا از خنده داشتن روده بر میشدن
بیچاره پسرداییم از خجالت آب شد

  58915

.
دخترخالم ۵ سالشه اومده گوشیشو گذاشته رو تاقچه برگشته میگه:
مامان یه وقت مسیجامو نخونیا
اونوخت من تا ۱۰ سالگی فک میکردم گوزن ها شوهر آهوها هستن

  58901

لنگه کشف بابام نثارم (نصارم - نسارم )اگه دروغ بگم
به اتفاق برو بچ داریم تلویزیون میبنگریم اونم از نوع فوتبالش فولاد و ذوب اهن بودن
این رفیق به تمام معنا مخ ما رسیده میگه چند چندن میگم یک یک مساوی
میگه کدومش یک
عجایب دوستانی دارم منا !!!!!

  58896

عاغا ما ی گودزیـــــــلا دهه هشتادی داریم!!!تازه سه سالشه،اومده گوشیــــمو کش بره بهش گفتم:برووووو بابا نفلهههه میزنمتااااا(خشممممم اژدهــــااا،خخخخخخخ)یهو داد زد:اومدی زندگیمو ریختی بهم حالام میخااای بزنییییم؟؟؟؟؟
من:‏|‏:‏|‏:‏|‏:‏|‏:‏|‏:‏|‏
کی میاد تعطیلات بریم افق مسافرت‏?¿?¿?¿

  58861

اين پستي كه ميخونيد اصلا خنده دار نيست؛ اولش نميخواستم بگم ولي گفتم شما هم درد منو بدونيد...
(دو ماه اضاف خدمت تو حلقم اگه دروغ بگم‏)‏
سلام؛ همه ميدونند كه شيشه عمر يه سرباز دفترچه مرخصيشه؛ ولي من تصميم گرفتم به خاطر نجات بشريت از خطر انقراض ديگه مرخصي نرم‏!‏...ميپرسيد چرا؟‏
‏‏(بازم ميگم دو ماه اضاف خدمت تو حلقم اگه دروغ بگم‏)‏
عاقا اولين باري كه من رفتم مرخصي همسايه مون برق صنعتي گرفتشو عمرشو داد به شما‏ (خدا بيامرزدش‏)‏
بار دومي كه رفتم مرخصي زن همسايه مون (يه همسايه ديگه‏)‏ كه تازه هم ازدواج كردن غش كرد و مجبور شديم برسونيمش بيمارستان؛ همون روز هم بابام تصادف كرد و پاش شكست و تا همين چند وقت پيش تو گچ بود...‏
بار سومي كه رفتم مرخصي؛ بابا و عموي يكي از دوستام تو يه تصادف سوختند (خدا رحمتشون كنه‏)؛ باباي يكي ديگه از دوستام سرطان حنجره گرفت و الان تو بخش شيمي درمانيه‏ (براي سلامتيش دعا كنيد‏)؛ عموم و زن عموم و پسر عموم هم يه تصادف وحشت ناك كردن و بشدت مجروح شدن و الان تو بيمارستان بستريند (براي سلامتيشون دعا كنيد‏)‏
.‏
من آدم خرافاتي اي نيستم ولي ميترسم سري بعد كه اومدم مرخصي نسل بشر منقرض بشه‏!‏
يني من اينقدر بد قدمم

  58812

مامانم سبزه کاشته بعدش اسم یکی از سبزه هارو گذاشته محمد!
هرکسی هم که میاد خونه میگه نیگاه کنین این محمده!
همه هم میگن آره خیلی شباهت داره به محمد!
هیچی دیگه از اون روز که اداره ها بسته بود امروز که ثبت احوال باز شده رفتم حتی تو بهریستی هم رفتم دنبال پدر مادر واقعیم میگردم!!
من:))))))))))))

  58807

فک و فاميل ما 12ماه سال يه زنگ خشک و خالى نميزنن ولى همچين که عيد ميشه زنگ ميزنن واسه خودشون جا رزرو ميکنن اگه فک و فاميل شما هم اينجورى هستن لايک يادتون نره.

  58798

دیروز تو ماشین نشسته بودم. بابام رفت بگه شیشه رو بکش بالا، گفت مهدی شلوارتو بکش بالا!!!
به قول شاعر "از چی بگـــــــم...؟"
(O_o)

  58776

به مامانم میگم :مامان یکم از خاطرات کودکیم بگو
میگه:با اینکه از توی یه سطل ماست تو جوب آب بیدات کردیم ولی بچه خوبی بودی
من :"(
مامانم :)))))))))))))
سطل ماست 0_*
جوب *_*
خاطرات کودکی :)))))
انجمن حمایت از کودکانه سطل ماستی کجاست؟ :(((((((((((

مامانه شیطونه من دارم :*

  58770

با گوشیم رفتم تو اینترنت داداشم برگشته به مامانم میگه مهسا از بس میره تو اینترنت بچه اش آتاری میشه
منo_O
مامانم *_*
آتاری :)))))))))))))
داداشم خخخخخخخخخخخخخ
همچنان من O_0

  58693

عاقا ما یه شوهر خاله با یه پسر خاله داریم ماشالاه تراکتور مثل چی میخورن ی شب خونشون مهمون بودیم غذا قرمه بود جاتون خالی خلاصه که غذارو آوردن شروع کردیم به خوردن.دیگه آخرای غذا بود که یه ظرف اضافه خورشت آوردن گذاشتن جلوی شوهر خالم توش یه تیکه گوشت بود به وزن سه یا چهار گرم یدفه پسر خالم حمله کرد اون یه تیکه گوشتو ورداشت این شوهر خاله ی ما رو میگی انگار آتیش گرفت افتاد دنبال پسر خاله فکر کنم به خاطر چهار گرم گوشت هزار متر دوییدن خدا میدونه چقد کالری سوزوندن حال فحش هایی که میدادن دیگه بماند

  58687

بابام هروقت گوشیش زنگ می خوره به من میگه برو بیارش.... یه جورایی با رکس احساس همزادپنداری می کنم!:|

  58679

آغا یه جریان کاملا واقعی !
ما خونمون تو روستاست.بعضی وقتا میرفتیم خونه یکی از اقواممون که تو شیرازه-بهش میگفتیم خاله ;)
آقا یه روز دیدم یکی از اقوام به اسم رضا که هم سن خودم بود گفت میثاق یه چیزی میخوام بهت بگم ولی خدیی بین خودمون باشه.گفتم بگو.گفت یه بار رفتم خونه خاله حموم بعد از اون موهای سرم داره وحشتناک میریزه و نمیدونم چی کار کنم!!!
خلاصه سرتونو درد نیارم.خوب که ازش پرسیدم تا بیچاره (آخه نمیفهمیدیم خدایی) شیشه شوی گلرنگو زده به جای شامپو سرش و بیچاره خودشو حسسابی بدبخت کرده بود.خلاصه من خیلی دلداریش دادم اما موهاش اونقد بد نشده.قسمم داد که هیچ جا نگم.منم خدایی فکر کنم فقط شاید به 20 نفری بیشتری نگفته باشیم.حالا خودتون بگینوفک و فامیله ک ما دریم ؟! :)

  58676

عاقا با پسر داییم تو خیابون داشتیم با ماشین میرفتیم یهو دیدم پسر داییم محکم زد رو ترمز گفتم پس چته وحشی شدی گفت:کوری مگه سرعت گیره ها.............حلا نگو احمق خط عابر پیاده رو فک کرده سرعت گیره........
من:در حال جویدن دنده
پسر داییم:!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
شهرداری:))))))))))))))))))
سازمان حمایت از موجودات عجیب:((((((((((((((((
راهنمه رانندگی:!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اصن یه وضی داریم با این فامیلا....

  58629

مامانم اگه حوصلش سر بره یه پرتقال میگیره پوست میکنه
و با چاقو هر تیکه از پوستشو به هزار تیکۀ کوچکتر تبدیل میکنه
تا اینکه ما بریم نجاتش بدیم.