شما یادتون نمیاد: تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد، خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم:)

دیروز بابام بهم گفت نسل سوخته اونا هستن نه ما، بخدا دیگه میخام برم تو آب جوب خودمو غرق کنم

10 سال با خودم کلنجار رفتم تونستم قضیه سیم کارت نهصد هزار تومانی رو هضمش کنم ولی هنوز تو فلسفه اون دوهزار تومانی که میدادیم اس ام اس سیکارتمون فعال بشه موندم!

یه خواهشی از دختر خانوم های محترم دارم لطف کنین وقتی میخایین سکه برا مهریه تعیین کنین قیمت روز سکه رو در نظر بگیرین. بابا هشتصد تا سکه ششصد تومانی با هشتصد تا سکه یک میلیون و سیصدی خیلی تفاوت داره آخه

استاده میاد دو ساعت تو کلاس بحث سیاسی میکنه.تهش باید انتگرال سه گانه امتحان بدیم.آخه چرا از همون مباحث که میگه امتحان نیس؟
اه اه.
این استادا نیاز به یه کتک عمده دارنا.

استاده بعد دو هفته تازه اومده سر کلاس میگه هفته بعد میان ترم.
آخه بی شعور،الاغ،اولا مگه درس دادی هنوز؟بعدشم یکی نیس بگه کجای سه هفته بعد از مهر میشه میان ترم؟
شیطونه میگه با لگد برم تو مهره سوم ستون فقراتش.

خوشم میاد همچین کار امروز رو به فردا میندازیم که دیگه عمرا فردا یادمون نمیاد چیکار داشتیم.میره تا یه سال بعد.
والاه.

دلارازمرز3000تومان گذشت،‎ ‎خداحافظ آنتالیا،‎ ‎سلام برگاومیش گلی سرعین،درود بر رامسر!خداحافظ ادیداس،سلام بر کفش ملی! خدانگهدار گلکسی3،سلام بر صاایران،خدانگهدار بنتون،سلام بر پاتن جامه!

خدا بيامرزه پدر مخترعين "پ ن پ" و "فك فاميله داريم" رو.
اگه اينا نبودن چيكار ميكرديم؟؟؟!!

فرض کن چهار نفری توی تاکسی نشسته باشی و پراید هم باشه ، یهو یه زنبور بیاد تو ماشین...!!
تصور اینکه چهار پنج نفر مثل بروسلی دستاشونو حرکت میدن و هی جاخالی میدن میتونه خنده دار ترین کمدی قرن باشه!! :)))

رفیقم بهم زنگ زده میگه حوصلم سر رفته...!
میگم : خو من الآن چه کاری از دستم بر میاد؟
میگه : بی زحمت بیا خونمون چهارتا دلقک بازی در بیار از این حال و هوا بیام بیرون!!
ینی اون لحظه اشک شوقی بود که جمع شد تو چشام... از اینکه تا چه حد میتونم واسه رفیقام مفید باشم :|

شما یادتون نمیاد اونوختا بجا شماره دل میدادن دل..
بزن لایکو :)

شما یادتون نمیاد، یک مدت مد شده بود دخترا از اون چکمه لاستیکی صورتیا می‌پوشیدن که دورش پشمالوهای سفید داره

شما یادتون نمیاد، اون موقعها مچ دستمون رو گاز می‌گرفتیم، بعد با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می‌کشیدیم .. مامانمون هم واسه دلخوشیمون ازمون می‌پرسید ساعت چنده، ذوق مرگ می‌شدیم:)

شما یادتون نمیاد، تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتش میکردیم:))