یارو داشته خاطره تعریف می کرده:
"ما با کاروان داشتیم میرفتیم که یهو راهزن ها به ما حمله کردن نصفمونو کُشتند و به نصف دیگمون هم تجاوز کردند. "یه دفعه می بینه همه دارند بهش نگاه خاصی میکنند، میگه :البته منم کُشتند.

يه سريــا هستن کــه واقعا خوشگلــن
حالا اسمشونو نمی بــرم که ریـــا نشه
خودشون الــان لايــک مي کنن مي بیــنین
خخخخ

یکی از صرفه جویی هام تو زمستون وقتی سرما میخورم اینه که 2تا دستمال کاغذی بر میدارم میرم میشینم کنار بخاری اب مماخمو پاک میکنم خیس که شد میزارمش رو بخاری تا خشک بشه و از اون یکی استفاده میکنم و این حرکت ادامه دارد^_^
کصافتم خودتونیییید^_^خخخخخخ

سوتی شماره یک
شامپو رزماری پرژک
طرف شامپو و وسایلش رو دزدیدن بعد این خانم کارگاه میاد دزد پیدا میکن شامپو رو بهش میده و میگه چند دقیقه رو موهات بمونه تاثیر خودشو میبینه خو لامصب شامپو مال خودشه داری بهش میگی چی کار کنه

سال كنكور از كتاباي يه موسسه‌اي استفاده مي‌كرديم، پشت بعضي كتاباش نوشته بود "كم‌رنگ‌ترين جوهر‌ها از قوي‌ترين حافظه‌ها ماندگار‌ترند" يادمه سرِ جلسه كنكور از تمام اون كتابا فقط همين يه جمله تو ذهنم بود؛ اونم عيــــــــــن اين پايم‌بازرگاني‌اي جديد در دقيقه 30 بار تكرار مي‌شد.....
اين شد كه من ليسانس فيزيك گرفتم
؛-)

دانشجو:استاد!!!چرا عربها براي زمين فعل مؤنث به كار مي برن؟؟؟
استاد:براي اينكه زمين زنه!!!
دانشجو:از كجا معلوم ؟؟؟
استاد: از اونجا كه هيچكس سن دقيق زمين رو نميدونه!!!
پسرا من كار دارم يكي بياد پرچمو نگه داره

هیچی مثه یه عاروق بلند نمیتونه موجبات شادی و خنده ی خانواده رو فراهم کنه !

غضنفر از مغازه میاد بیرون غش غش میخنده میگن چی شده ؟
میگه سر کارشون گذاشتم پول دادم هیچی نخریدم

به سلامتی اونایی که حرمت نونو نمک که هیچ
حرمت زخم هایی که باشون خوردیمو هم نگه نذاشتن:)))))))

فقط یه ایرانیه که میشینه
یه دِلِ سیر غیبت میکنه
و حرف در میاره
آخَرِشَم میگه
اصلا یه مـــا چه؛ما به کسی کار نداریم
هر کی زندگیِ خودشو میکنه!!!!!!!!!!!

دقیقا عِینِ مامانِ مـــن :|

اینایی ک تند تندآپ میکنن:
ایناهمونایین ک اگ استادباشن تندتند مبحث عوض میکنن.
اگ کنترل دستشون باشه تندتندکانال عوض میکنن:
اگ راننده باشن تندتند لاین عوض میکنن.
تندتند زن عوض نکنه صلواااات..

دو اتفاق تو مدرسه خطرناکه:
1.اون وقتی که باید یک ورق از تو کیفت دراری
2.اون وقتی که بوی باقالا بیاد

----- (~~~) <هر روز ظهر كته‏!‏‏!‏‏>‏ (~~~) -----
يه روز سه تا پسر داشتن در مورد دوست دخترهاشون براي هم تعريف ميكردن
اولي: "پدر دوست دختر من اينقدر پولداره كه دوست دخترم همه كفش هاش از جنس طلاست"
دومي: "اينكه چيزي نيست‏!‏ دوست دختر من علاوه بر كفش هاش؛ همه ي لوازم تو اتاقش از جنس طلاست‏"
سومي: "پوووف...اينا كه چيزي نيست‏!‏ دوست دختر من؛ كليپسش از جنس طلاست‏!‏...اصلا با وانت جا به جاش ميكنيم‏!‏‏!‏‏!‏‏"‏ :-‏)‏‏)‏

----- (~~~) <هر روز ظهر كته‏!‏‏!‏‏>‏ (~~~) -----
اگر ديدي كليپسي بر درختي تكه كرده
بدان از براي وزنش صاحبش سكته كرده‏!‏‏!‏‏!
:-‏)‏‏)‏

----- (~~~) <هر روز ظهر كته‏!‏‏!‏‏>‏ (~~~) -----
يه شب داشتم با سرعت 180 تا رانندگي ميكردم كه يهو با يه كليپس تصادف كردم...
اولين چيزي كه به ذهنم رسيد؛ 120 ميليون تومن ديه بود‏!‏
سريع پياده شدم و زير كليپسه رو نگاه كردم و ديدم كسي زيرش نيست؛ فقط كليپسه‏!‏‏!‏‏!
بعدش خيالم راحت شد و به رانندگيم ادامه دادم...