دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 36020

تاریخ انتشار : آذر 1391

اعتراف میکنم یه بار تو دلم گفتم دیگه دست همه خسته شدم میزنم چند روز خودمو یه جایی گم و گور میکنم تا همه بیشتر قدرمو بدونن
بعد از یه هفته به خودم گفتم حالا حتما تو این چند روزی که به موبایلم نگاه ننداختم همه زنگ زدن و نگرانم شدن نو از این جور حرفا
حالا ۲۵تا تماس داشتم ۱۳ تاش از طرف پدرم ۱۲ تاش از طرف دوستام
این هم پیام هایی که اومده بودن
بابا: پسر ده بار زنگ زدم گوشی برنداشتی کدوم گوری هستی سر راه داری میای نون لواش هم بگیر
بابا دو روز بعد : ای پسره کله شق که نون نمیگیری اره یه بار دیگه لهت فرصت میدم من شام نخوردم سر راه پیتزا بگیر بیار خونه باهم بخوریم
دوستام : علی بند و بساط پاسور قلیون پهنه کجایی پس نه بار زنگ زدیم گوشی برنداشتی
دوستام دو روز بعد : ای پسره....... به ....... که نیومدی
الان یه سوال دقیقا من چه جوری خود کشی کنم دردش بیشتره