تاریخ انتشار : شهريور 1399
یه شب تو حال داشتم چت می کردم یهو داداشم اومد قشنگ همه جارو نگاه کرد منو ندید بعد یواشکی رفت توی برنجی که مامانم واسه یه هفته گذاشته بود دستشویی کرد یعنی یه هفته منو داداشم با شکم خالی میرفتیم تو تخت
من (*_*)
داداشم(+_+)