تاریخ انتشار : مرداد 1399
بچه بودم سر یه بطری دعوا داشتم با ابجیم بعد اومدم توش ریکا ریختم ابجیم بخوره.همینه کارا رو انجام دادم رفتم پنج دیقه بعد چنان تشنم شد رفتم کل بطری رو سر کشیدم:|
هیچی کل خانواده هم میخندیدن میگفتن قراره بمیریی منم گریهه:(
دکترم از اونور تیکه مینداخت خوشمزه بود:|