دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 259380

تاریخ انتشار : مرداد 1399

اعتراف می کنم ک کلاس هشتم بودم ی همکلاسی جدید داشتیم که خیلی خرخون بود.
آقا این که اومد من دیگه از چشم معلما افتادم.
چند باری دیدم میره جلو مدرسه دخترونه با ی دختره میگرده یروز کمین.کردم وقتی با دختره بود شروع کردم بزنمش)میزدم ها( هی داد میزدم مگه خودت خار مادر نداری بی ناموس چرا مزاحم این خانم شدی.
آقا چشمتون روز بد نبینه یهو جهان ب چشمم تیره شد)دختره با کیفش زد تو سرم(یهو جمعیت گفتن عجب دختر بی حیایی پسر طفلکی رو زد.
بعد دختره دست پسره رو گرفت بلندش کرد گف داداش خوبی? پسره هم اره ابجی ب مامان بابا بگو زمین خوردم.بعدشم رفتن ی ماشین. وایساد سوار شدن رفتن.
بعد اون دیگه از چشم همکلاسی ها هم افتادم
من اینجور عقده ایم فاصله بگیرید.