دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  22968

یادمه بچه بودم تو مراسم خاک سپاری
یکی از اقوام دوزمون
همه داشتن گریه میکردن
منم داشتم همون دورو بر آتیش میسوزوندم
یه پسربچه بود من با سنگ زدمش اونم رفت داداش بزرگشو آورد و یه چک خوابوند زیر گوشم
من از شدت درد گریم گرفت شدید
رفتم ب بابام بگم
وقتی منو دید بغلم کرد و شروع کرد ب اشک ریختن
و همش میگفت بابا اشکال نداره خدابیامرزتش گریه نکن
من تو اوج گریه یهو اینجوری شدم=-|

  22918

آقا ما سال دوم راهنمایی تیزهوشان که بودیم درس فیزیک هر کس تو امتحان بیشترین نمره رو میاورد میشد مبصر کلاس آقا ما از اول سال تا نوبت اول نمره اول رو آوردیم و بقیه توکف بودن ، اولین امتحان بعد از نوبت اول من یه نمره از دوستم کم آوردم آخه ما خودمون برگه ها رو تصحیح میکردیم نه اینکه هر کس برگه خودش ها ! خلاصه یکی از دوستام الکی نمره منو 2 نمره بیشتر کرد من شدم مبصر اما چشمتون روز بد نبینه فرداش عذاب وجدان گرفتم با همه در میون میذاشتم تو کلاس فیزیک از استرس میمردم که نکنه دوستام منو لو بدن خلاصه اون سال همش استرس بود اما آخر لو نرفتم

  22914

آقا فقط خواهشا مسخرم نکنین : ما بچه بودیم 8 سالمون بود خیلی از آمریکا میترسیدیدم اینم شده بود نقطه ضعفمون داییم بهم میگفت اگر اینکارو نکنی آمریکا حمله میکنه ها ! خلاصه یه روز تو حیاط خونمون بودم دیدم تو آسمون دود بلند شده درو باز کردم ما یه جایی زندگی میکنیم که 2 کیلومتر اونورتر سپاه است و دکل نگهبانی دارن من فکر کردم آمریکا بمب زده نگهبان دکل مرده ، چشمتون روز بد نبینه دروغ نمیگم شروع کردم تو کوچه جیغ زدن وااای آمریکا حمله کرد زدم زیر گریه ! بچه هایی که تو کوچه بودن جیغ کشیدن فرار کردن تو خونه هاشون آقا انگار واقعا حمله کرده بود مامانم زود اومد منو برد خونه ظهر که بابام اومد فکر کردن من جن زده شدم رفتن برام دعا گرفتن !!!!

  22913

داداش 5سالم میخواست بره با دوستاش بازی کنه
ک من نذاشتم
آخه دیروقت بود
اون داد زد و گفت میدونی خدا منو برا چی درست کرده؟
من با یه حالت کنجکاوی پرسیدم برا چی؟
گفت برا اینکه برم با بچه ها بازی کنم
من ترکیدم از خنده
وقتی ب خودم اومدم
دیدم رفته تو کوچه پیش دوستاش

  22911

دیشب تو فینال ک حمید سوریان
در تایم دوم تونست
حریفشو خاک کنه
من خوشحال شدم و هورا ا ا ا ا و جیغ و داد و...
دیدم دختربچه همسایمون ک خونمون بود هم داره بالا پایین میپره و میگه استقلااااال استقلاااااال
مامانشم داره قربون صدقه دخترش میره و میگه میترا انقد ب ورزش علاقه داره
مامان منم میگفت
ماشاا... ماشاا...
من =-|

  22860

يه پسر عمو دارم اندازه نخود هم نميشه،بهش ميگم به بابات بگو برات زن بگيره،ميگه من زن نميخوام،دختر ميخوام!تفاوت نسلها چقد زياده.
دلم به حال هم نسلياي خودم ميسوزه،ماها چقد منگل بوديم قديما!:-)

  22859

امروز خيلي عجله داشتم،اومدم پيرهنمو پوشيدم ديدم هيچ كدوم از دكمه هاش نيست،به مامانم ميگم چرا موقع شستنش دقت نكردي كه دكمه كنده نشه،ديدم مامانم داره بر و بر نگام ميكنه.داداشم گفت مهندس! پيرهنتو برعكس پوشيدي!!
يعني تو اون لحظه ميخواستم زمينو گاز بگيرم:-))

  22813

دعوتمون كردن افطاري خونه ي خالم اينا غذا قورمه سبزي درست كرده بود تازه داشتيم ميخورديم بابام مو از غذا در آورد ي متر بابام هيچي نگفت ما هم بي خيال شديم خورديم بعدي تو برنج من بود اونم گفتيم بي خيال ميشيم بازم ديگ خلاصه تا آخر شيش تا مو بيرون كشيدن،ديگه حال همه بد شده بود خالم مث گچ سفيد!
واقعا نميدونم خالم با چه تفكري اين غذارو گذاشت جلومون اصلا قورمه سبزي بود يا قورمه مو؟!

  22624

این یه خاطره واقعیه :
آقا ما پارسال یه معلم داشتیم آقای عل .. ر
تو کلاس این بنده خدا موشک مینداختیم داد میزدیم طوری که هر هفته مدیر بنده خدا میومد بالا با گریه از ما خواهش میکرد خودتونو کنترل کنید !!! حتی قول داد که از نمره انضباط همه 2 نمره کم میکنه ( که نکرد ) . آخر سال جلسه آخر کلاس پیشدستی ها یکبار مصرف و موشک آماده کردیم آقا چشمتون روز بد نبینه هم این بنده خدا اومد تو کلاس شروع کردیم پرتاپ کردن تو صورتش هیچی هم نمیگفت خیلی مظلوم بود یکسره تهدید میکرد ( آقا نمره کم میکنما !!) اما کم نمیکرد بعد آخر زنگ داشت دیوونه میشد یه فریاد بلند سر کلاس کشید همون موقع یکی از بچه ها با توپ زد تو سرش آقا کلاس ترکید !!!!! معلمه رفت امسال هم خبر دادن رفته از مدرسه !!!!!

  22621

مادرم هرروزتوخونه تاديدمن خوابم صدام ميكنه كه بيااين كاروبكن من نمي تونم خيرسرم بچه بزرگ كردم ولي يه روزگوشيت دستت باشه ونخوابي بهت ميگه امروزچه مرگته نمي خوابي هرروزبيشترازهمه مي خوابيدي كيه تواون گوشي ولش كن
اينم مادرماداريم

  22617

24 مرداد عروسیم بود آقا خستت نکنم یه بلاهایی سرم اومد که نگو.اولا که کمربندم سوراخاش کم بود تا خوده شب ما از ترس آبرو دستمونو از روش برنداشتیم .وای کتم یه دکمه بیشتر نداشت مدلش اینطوری بود که همون یه دکمه هم کنده شد حالا ما با ماشین عروسو خوده عروس در به در تو این بقالی اون بقالی دنبال نخ سورن خستت نکنم آسفالت شدم

  22605

بیشتر ساعات التماسی که تو زندگیم داشتم مربوط به دوم ابتداییم میشه که به یک سگ التماس می کردم جون مامانت اینجا یخ زده پارس نکن من مثه آدم رد بشم..
احمق بی شعور اینقدر پارس کرد 10-12 بار تو 5 متر خوردم زمین: زانوم ترک خورد دماغمم شکست...

  22604

یه بار یه فامیلمون از انگلیس اومده بود و یه خورده شکلات با یه خمیر دندونه گنده. منم زود خمیردندون گنده سوغاتی آورده بود رو برداشتم. خلاصه یه 6 ماهی مسواک می زدم با بدبختی آخه هم تلخ بود هم تند تا اینکه یه روز رفتم یه لوازم آرایشی برای مامانم رنگ مو بخرم دیدم!!!! از این خمیر دوندن اینجا هم داره با کلی کلاس از فروشنده پرسیدم آقا این خمیر دندنه چند؟ فروشنده هم گفت آقا این خمیر ریشه تازه فهمیدم چرا بعد از مسواک اونقدر دل پیچه می گرفتم

  22603

اعتراف می کنم دختر خاله ام رو بعد از مدت ها دیده بودم و هفت ماهه باردار بود. خیر سرم اومدم جنسیت بچه رو بپرسم گفتم خب حالا قراره مامان شی یا بابا؟!

  22567

یه بار تو سال سوم دبیرستان بودیم.رفته بودیم زیر زمین مدرسه برنامه داشتن واسه دهه فجر.حساب کن نزدیک 300 نفر نشسته بودن.بعد یه هو معاون پرورشیمون چند نفرو صدا کرد گفت بیان واسه مسابقه.بعد یکیشون مثل اینکه خودش اومده بود و معاون نگفته بود که تو هم بیا.به جون خودم جلوی 300 نفر پشت بلندگو گفت:کی به تو گفت بیای برو گمشو....بعد یه دونه بهش زد جلوی همه......
من کنار رفیقم بودم خدا وکیلی از خنده از چششامون اشک میومد.نفس نمیتونستیم بکشیم....بعد یه مدت رفیقم گفت یادته اون ماجرارو...گفتم آره، چه طور؟ گفت: اونروزی از شدت خنده من نتونستم جلوی خودمو بگیرم، خودمو خیس کردم.......