فانتزی منم اینع که بفهمم مسئول تاییدفورجوک آقاهه یاخانم؟!:)هرکی دوس داره بدونه لایک کنه ببینم چندنفریم...
_________________________
ادمین: مسئول تایید آقاهه :) کاربرسایتم هست 18 دی تولدشه :)
اینم شماره کارتشه :)))
5022291057998328 لطفا واریز هدایارو به ساعات پایانی موکول نکنید
فانتزی من اینه
فانتزی من اینه که ازدواج کنم ی سه قلو ب دنیا بیارم اسم هرستاشونو بزارم عزت بعد اینجوری صداشون کنم عزت,عزت پریم,عزت زگوند:))
یکی از بزرگترین فانتزیام اینه که ساسی از عینک دودی زدن تو خونه مخصوصا در شب دست بکشه
از فانتزیای من اینه که یبار تو مهمونی خانوادگی یکی از دخترای فضول فامیل(کم نیستن)گوشیم رو بگیره بگه پسورد گوشیت چنده شیطون
منم بگم رمزش سخته حواست باشه یبار بیشتر نمیگم
اونم بگه ok زود بگوو(الکی مثلا خیلی شاخم)
بگم 45.....123بعد از چند ثانیه مکث
(البته تو واقعیت پسورد گوشیو خیلی چیزای دیگه همینه)
بعد بین خنده حضار درحالی ک طرف فهمیده ایستگاشو گرفته بودم
یهو از انجمن حمایت از اعضای فورجوک بیان واسه صندلی داغ ازم مصاحبه بگیرن .
یکی از فانتزی هام اینکه بتونم در این ماستای کوچیک مجلسی رو کامل باز کنم و بعدش هم مجبور به لیس زدنش نباشم
یکی از بزرگترین فانتزی هام که میدونم تو این فضا جاش نیست ولی میگم فانتزی من اینه هیچ بچه ای داغ پدر و مادر رو دلش نباشه و همینطور هیچ پدر و مادری داغ اولاد رو دلش نباشه که بد دردیه
فانتزی من اینه که هر کسی پشت ماشینش یه جوک بنویسه.
شاید:
.
کسی ناراحت بوده و با خوندن اون جوک حالش خوب بشه و روحیه بگیره
.
کسی تو ترافیک گیر کرده و با خوندن اون جوک حوصلش سر نره
.
اما
.
امکان تصادف موقع خوندن جوک و پرت شدن حواس شخص هم وجود داره
پس اگه این کارو انجام دادید یا کسی این کارو کرد اگه راننده بودید موقع خلوتی یا پشت چراغ قرمز بخونید
البته کسایی که پشت ماشینن یا رانندگی نمی کنن میتونن با خیال راحت بخونن°▪°
از وقتی فهمیدم یه دبستانی تو ایران هست که توش از بچهها میپرسن دوست دارید لباس فرمتون چه رنگی و چه مدلی باشه و تو کلاس هاش به بچه ها خیاطی و آشپزی هم یاد میدن همش آرزو میکنم کاش میشد دوباره بچه میشدم و میرفتم مدرسه...
واقعا این نوع آموزش دیدن خیلی رویائیه... خوش به حال متولدین دهه نود و اواخر دهه هشتاد...
يكي از فانتزيام اينه روانشناس بودم.
بعد به بيمار ميگفتم از سير تا پياز مشكلاتتو بگو. بعد دوساعت كه ميگفت، منم ميگفتم به من هیچ ربطی نداره، نفر بعد
یکی از فانتزی هام اینه ک برنده یه مسابقه جهانی بشم بعد رییس جمهور بهم بگه به عنوان جایزه هر چی میخوای برات براورده میکنیم منم فک کنم و یه نگاه عمیق بهش بندازم و بگم میشه تو دارو دستت فقط هیچکاری نکنید؟؟؟!؟!
.یکی از فانتزیام اینه که یه پسری از من خوشش بیاد و روز تولدم منو به شام تو رستورانی که کنار دریاچه ی شهرمونه دعوت کنه .منم دعوتشو قبول کنم و برم.بعد خوردن شام تو همون رستوران پسره پیشنهاد بده که بریم کنار دریاچه قدم بزنیم.وقتی رفتیم موقع قدم زدن یهو پسره بدون مقدمه بگه با من ازدواج میکنی؟ و یه حلقه ی خیلی خوشگل از تو جیب شلوار لوله تفنگیش در بیاره و بگیره جلوم . منم یه نگاه پر از عشوه بهش بندازم و حلقه رو از دستش بگیرم و در حالیکه لبخند شیرینی رو لبامه حلقشو پرت کنم تو دریاچه ^-^
اون پسره هم در حالیکه چشاش پر از اشکه به سمت دریاچه بدوعه و بعد خودشو پرت کنه تو دریاچه، منم چون میدونم اون فلک زده شنا بلد نیست داد بزنم نه تو نباید بمیری!بعد یهو مسئول دریاچه از غیب پیداش بشه و بگه نترس خانوم عمق آب یه متره ! غرق نمیشه.اون پسره هم در حالیکه آب تا زانوشه بلند شه و با خوشحالی بگه من نجات پیدا کردم! منم بگم نه بازی هنوز تموم نشده و یه اسلحه از جیبم در بیارم یه تیر بزنم به پسره و بکشمش!
حالا سئوالی که پیش میاد اینه که من از کجامیدونستم پسره شنا بلد نیست
اونش دیگه به خودم مربوطه!در ضمن قرصامم خوردم^-^
همیشه دوست داشتم برم خارج و اینو بخونم؛
"آهای مسافری که میری به سوی ایران.."
ولی متاسفانه ایرانمو اینو میخونم؛
"منو با خودت ببر،دُبی دُبی
تو دنیای موازی الان امریکاییها دارن خودشون رو به در و دیوار میزنن که ۲۵۰ هزار دلار جور کنن و بیان اقامت ۵ ساله ایران رو بگیرن، از اون طرف پرزیدنت روحانی دستور داده اقامت باقی امریکاییها لغو بشه. هر ریال ایران هم تو کوچه پس کوچههای منهتن ۱۴۰۰۰ دلار داره معامله میشه
بزرگترییییین فانتزیم در تمام عمرم این بوده که هرچی محل تحصیل و آموزش چرت و پرت مثله مدرسه و دانشگاست با بمب اتم بپوکونم!!
قسمت. سوم هفت خوان داش عباس
داش عباس وقتی داره تو جت به طرف دروازه بازی ها میره منم تو اداره فورجوک دارم توضیح میدم که چرا جای داشمون نشستم ولی توضیحاتم کامل نبوده و به زندان افتادم حال حکایت برادر عباس را بخوانید! عباس از تو بازیgti عبور کرد و به بازی رزیدنت اویل وارد شد
عباس:اه پسر این جا کجاست ؟چرا شلوار کردیم همرام نیست ؟
درهمین زمان که عباس داشت فکر میکرد ناگهان لیان اسکات کندی وارد شد (لیان شخصیت اصلی بازی رزیدنت اویله اونایی که نمیدونین بدونین)لی:ا عباس تویی اینجا چیکار میکنی؟
عباس:نمیدونم یه نفر تازه وارد منو انداخت اینجا نمیدونم چطوری از بازی برم بیرون ناگهان صدای عجیبی اومد زامبی ها برای خوردن عباس اومده بودند چون سربازای فانتزی نشین زندانی ما بودند
ناگهان ناگهان
ادامه در مطلب بعد منتظر ادامش باشین خیلی جذابه داستانش
راستی لایکم نمیخوام هنین که سرتون گرم بشه و لبخند بزنین کافیه
روزتون کاکتوس
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 29241
کل بازدید: 512722582