دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 261108

تاریخ انتشار : آبان 1399

یکی از فانتزی های طولانی من اینه که...
(خیلی هم طولانی نیست :)
یه روز من تصمیم بگیرم برم مسابقات کشتی... حریفم هم سرین ارباب حلقه ها باشه. من میام تو سالن و داد میزنم آررررررره اوووه yess... بعد در حالی که دارم داد میزنم سرین میاد تو و همه ساکت میشن...
منو اون تو چشم هم نگاه میکنیم و آهنگ دیریدین دین دین دین دیریدیرین دین دین دین... پخش میشه... و مسابقه شروع میشه. در حرکت اول سرین منو مثل سگ میزنه... ولی من د حالی که دارم دماغ خونیمو (با یکمی مخاط) پاک میکنم داد میزنم: م...من ا...دامه مـ...ـیدم تا..وقتی حـ..رف هسـ...ـت آتش فشا..نو نمیشـ...ـه بـ..ا برف بست!! بعد دستمو میگیرم جلو دماغ تمیزم و میگه هیییس!!! (در همین حین صحنه آهسته میشه و آهنگ سوسماس پخش میشه...) من یه مشت سنگین میزنم تو دماغ سرین و مثل مورتال کمبت میـ‌ره طبقه بالا و من برنده میشم...
بعد میان ازم سوال میپرسن که راز موفقیتت چیه؟ من میگم مرصی از یاس که با آهنگش به من امید داد!!
بعد همه میگن طبیعیه که یاس بهت امید بده!
این فانتزی تموم شد ولی منتظر مسابقه بعدی باشید