آدم نجیب و حساس
روراست دردِدل می کند
و آدم زرنگ گوش می دهد
و غذایش را می خورد
و بعد هم انسان را درسته می بلعد...

داستایوفسکی
کتاب جنایت و مکافات

بیایید حداقل با خودمان صادق باشیم !
اینکه ما را پس میزنند و باز هم دوستشان داریم؛
اینکه جوابِ پیاممان را یکی در میان میدهند و ما هر لحظه به بهانه ی دلتنگی پیام میدهیم؛
اینکه سرد بودنشان را با گرمی جواب میدهیم؛
اینکه خیلی وقت است که رفته اند و ما باز خودمان را به در و دیوار میزنیم که بمانند یعنی برای دوست داشته شدنمان "باج" میدهیم...
از ما که گذشت اما بیایید به نسل بعدمان یاد دهیم برای یک دوست داشته شدنِ موقت باج ندهند حتی اگر به قیمت جان کندشان باشد..

فیلم philomena

این که تو یه جای درجه یک بشینی
دلیل نمیشه که آدم درجه یکی باشی

نه هفت طبقه آسمان و نه هفت طبقه زمین برای جا دادن خداوند کافی نیست، ولی قلب انسان به تنهایی می تواند او را در خود جای دهد. پس آلکسیس، خیلی مواظب باش تا هیچ گاه دل کسی را نشکنی !
#زوربای یونانی

صحبت زيباى مهران مديرى در بـرنامه دورهمى درباره
شعر نو :
بعضيا يه چيزايى مى نويسن به اسم شعر نو .....!! اما
اين نوشته ها حتى شعر نو هم نيستن .....!! تــو بهترين
حالت نو شعرن ( no شعر ، نيست شعر ) .....!!

ديالوگ بامزه برنامه دورهمى ..............
قيمت ( خطاب به مهران مديرى و در حال اشاره بــــه
سيامك انصارى كـه داشت صحنه رو ترك مى كرد ) :
مديرى خوشحالم تو اين برنامه هست . مرسى كه هر
جا ميرى اينو با خودت مى برى ......!!
وقتى هست مفرحِ ذاتِ ، وقتى ميره مُمِدِ حيات .....!!

Şųřđ(:ğįřł
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆
+بل ، اگه برنگردی ...
-میدونم ، همه ی مآرو میکشی .
+نه ، من میمیرم .
-فردآ برمیگردم . همین موقع .
...
:)
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆
زشت و زیبآ

به بعضیا باید بگی:
.
.
.
دور بزن ولی منو نه،من خودم جاده چالوسم

حسام در سريال زمانه ، خطاب بـه كسى
كه مى خواست ازش باج بگيره :
اين همه پــــولــــو مى ريـــــــزم تــــو خلا
يه پاپاسيشم نمى دم جهت رفع بلا .....!!

فقط دو نفر تو این جمع میدونن که من مقصر نیستم
"خودم و اونی که مقصره!!"

فیلمStalag 17

مریم:دلت میخواد بدونی دارم کجا میرم؟
پرویز:بیشتر دوست دادم بمونی

فیلم"ماهی و گربه"

دیالوگ ماندگار های بقیه(خسرو شکیبایی : پسرتو چند سالته؟
پسر: پارسال 16 سالم بود بچه بودم؛
دو روز بعد بابام مُرد، بازم 16 سالم بود، اما دیگه بچه نبودم!

اتوبوس شب | کیومرث پوراحمد)



دیالوگی که خیلی وقته تو ذهن منه:


+انی لازم بول
-ای چی می گه اخوی؟
=نمی فهمی؟!...شاش داره
-باز تو حرف زدی؟

اتوبوس شب

هلنا:از اینکه داری پیر میشی ناراحت نیستی؟
ایزاک:معلومه که نه!همه چیز داره بدتر میشه،آدمای بدتر،هوای بدتر،جنگ های بدتر و... خوشحالم از اینکه دارم میمیرم!

فیلم"فانی و الکساندر"

بیش از هر هدیه ای دلم میخواست میتوانستم به بعضی آدم ها کمی لیاقت هدیه بدهم.

دین : ببین سم معمولا زنا درمورد سن و وزنشون دروغ میگن
سم : صبر کن ببینم...خودتم که دروز به پیشخدمت رستوران گفتی ۲۹ سالته
دین: اوهوم:)))))))))))

Supernatural