این مقاله فقط جنبه طنز و سرگرمی دارد و قصد توهین به شخص خاصی ندارد.
1. یکی از دلایل ریزش مو، تغذیه نامناسب است. با توجه به ارزانی بیدلیل ارزاق، حتما در وعدههای اصلی یا میانوعدههای خود، از موادغذایی مقوی مانند مغز ران، چنجه، شاه میگو، لابستر، شنیسل پری دریایی و... استفاده کنید. اگر مانع ریزش موی سرتان نشوند، باعث خیلی چیزهای دیگر خواهند شد.
3. اگر موهای حساسی دارید، برایشان موسیقی ملایم پخش کنید. تحقیقات نشان داده موهایی که روزی دو تا سه ساعت در معرض موسیقی قرار میگیرند، حساسیتشان برطرف میشود؛ یعنی کلا بیحس میشوند. برای اینکه موهایتان جان سگ پیدا کنند و دیگر با انبر هم نشود آنها را کند، برایشان روزی دو ساعت این آهنگ را پخش کنید: همه چی آرومه/ من چهقدر خوشحالم!
4. بدون کلاهخود برنامههای شاد و مفرح تلویزیون را تماشا نکنید. تحقیقات یک کارشناس چینی که دیپلم ردی دارد نشان داده هفتاد درصد کسانی که تلویزیون میبینند، ناخودآگاه نیمی از موی سرشان را میکنند.
5. سر جای پارک، گیس و گیسکشی نکنید. همیشه مطمئن باشید بعد از یک ساعت جای پارک پیدا میشود؛ ولی موهایتان را که لای انگشت همشهری محترم باقی مانده با هیچ چسبی نمیتوانید دوباره سرجایش بچسبانید.
6. اگر پیکموتوری هستید، از گذاشتن کلاه ایمنی خودداری کنید. آدم مخش روی آسفالت بپاشد، بهتر است تا کچل بشود. بررسیهای یک دانشمند کچل روس نشان داده امکان کچلشدن کلهای که روی جدول پاشیده حوالی صفر است.
7. سرخپوست کچل تاکنون گزارش نشده است. هر چه سریعتر رنگ پوستتان را عوض کنید. البته مطالعات یک انستیتوی کچل درمانی در گوانگجو ثابت کرده با سیلی صورت را سرخ نگه داشتن باعث مودارشدن نمیشود.
8. خواننده شوید. تا امروز به جز یک مثال نقض، خواننده کچلی دیده نشده؛ اما شنونده کچل تا دلتان بخواهد دیده شده است.
توصیههای ایمنی را جدی بگیرید.
داستان کوتاه
****طنز****
یارو زبونش میگرفته،میره داروخونه می گه: آقا دیب داری؟
کارمند داروخونه می گه:دیب دیگه چیه؟
یارو جواب می ده: دیب دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.
کارمنده می گه: والا ماتا حالا دیب نشنیدیم. چی هست این دیب؟
یارو می گه: بابا دیب،دیب!
طرف میبینه نمی فهمه،می ره به رئیس داروخونه می گه.اون میآد می پرسه: چی میخوای عزیزم؟
یارو می گه: دیب!
رئیس می پرسه: دیب دیگهچیه؟
یارو می گه: بابا دیب دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.
رئیس داروخونه می گه:تو مطمئنی که اسمش دیبه؟
یارو می گه: آره بابا.خودم دائم مصرف دارم. شما نمیدونید دیب چیه؟
رئیس هم هر کاری میکنه،نمی تونه سر در بیاره و کلافه می شه.
یکی از کارمندای داروخونهمیآد جلو و می گه: یکی از بچههای داروخونه مثل همین آقا زبونش میگیره.فکر کنم بفهمه این چی میخواد. اما الان شیفتش نیست.رئیس داروخونه که خیلی مشتاق شده بود بفهمه دیب چیه، گفت: اشکال نداره. یکی بره دنبالش، سریع برش داره بیارتش.میرن اون کارمنده رومیارن. وقتی می رسه، از یارو میپرسه: چی می خوای؟
یارو می گه: دیب!کارمنده می گه: دیب؟
یارو: آره.
کارمنه می گه: که این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره؟
یارو میگه: آره،همونه.
کارمند میگه: داریم! چطورنفهمیدن تو چی می خوای!؟
همه خیلی خوشحال شدن که بالاخره فهمیدن یارو چی می خواد. کارمنده سریع می ره توی انبار و دیب رو میذاره توی یه کیسه نایلون مشکی و میاره می ده به یارو و اونم می ره پی کارش.
همه جمع می شن دور اون کارمند و با کنجکاوی میپرسن: چی میخواست این؟
کارمنده می گه: دیب!
میپرسن: دیب؟ دیب دیگهچیه؟
می گه: بابا همون که این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره!
رئیس شاکی می شه و میگه: اینجوری فایده نداره. برو یه دونه دیب ور دار بیار ببینیم دیب چیه؟
کارمنده می گه: تموم شد.آخرین دیب رو دادم به این بابا رفت!
.
.
.
*دلم خنک شد، آخر نفهمیدین دیب چیه*
میدانيد كه يك مُرده چه احساسي دارد؟!اين قصه را تا انتها بخوانید...گفتند:"ما تا قبر نگهبان تو هستيم"گفتم:"من كه نَمُردَم من هنوز زنده هستم چرامرا به قبر ميبريد وِلم َكنيد!!من هنوز حس ميكنم و حرف میزنم و ميبينم پس هنوز زنده ام!با لبخندي جوابم را دادند وگفتند:"عجيب هستيد شما انسانها فكر ميكنيدكه مرگ پايان زندگي ست و نميدانيدكه شما فقط خواب ي كوتاه ميديديد و آن خواب وقتي ميميريد تمام ميشود"آنها هنوز مرا به سوي قبر ميكشنددر راه مردم را ميبينم گريه ميكنند و ميخندند وفرياد ميزنندو هر كس مثل من دو نگهبان همراهشه!ازشون پرسيدم چرا اينكار را ميكنند؟؟گفتند:"اين مردم مسير خودشان را ميدانند آنهايي كه به راه كج رفته بودند"حرفش را با ترس قطع كردم:"يعني به جهنم ميروند!!!!"گفتند:"بله"و ادامه دادند"و كساني كه ميخندند اهل بهشتند"به سرعت گفتم:"مرا به كجا ميبرند؟؟؟؟"گفتند:"تو كمي درست راه ميرفتي و كمي اشتباه..گاهي توبه ميكردي و روز بعد معصيت؛حتى با خودت هم رو راست نبودي و به اين شكل گم شدي"حرفشان را دوباره با ترس قطع كردم:"يعني چي!؟!؟يعني من به جهنم ميرم؟؟؟"گفتند:"رحمت خدا وسعت دارد و سفر طولانيست"دور و برم را با ترس نگاه ميكردم و در يك آن خانواده ام را ديدم،پدرم و عمويم و برادرانم و فاميلهايم را!!آنها مرا در صندوقي گذاشته و حمل ميكردند...به سوي آنها دويدم و گفتم:"برايم دعا كنيد"ولي هيچكي جوابم را نداد. بعضيهاشان گريه ميكردند و بعضي ديگر ناراحت....رفتم پيش برادرم گفتم: "حواست به دنيا باشه؛تا فتنه اش چشمات رو كور نكنه"آرزو كردم كه اي كاش صدايم را ميشنيدآنها مرا به زحمت در قبر گذاشتند و بر روي جسدم خواباندند؛پدرم را ديدم كه بر رويم خاك ميريخت؛و برادرهايم كه همين كار را ميكردند...من همه مردم را ميديدم كه بر رويم خاك ميريختندآرزو كردم كه اي كاش جاي آنها در دنيا بودم و توبه ميكردمنشستم و فرياد كشيدم"اي مردم حواستان باشد كه دنيا گولتان نزند"اي كاش نماز صبح را خوانده بودماي كاش نماز قيام را خوانده بودماي كاش دعا كرده بودم كه خداوند هدايتم كند و توبه ميكردم و گريه...و روزانه توبه امرا تجديد ميكردم و گناهانم را تكرار نميكردم...مسبب نميشدم...سنگدل نميبودم...معصيت نميكردم..و براي اين مردم دعا ميكردم...و معصيت نميكردم...و معصيت نميكردم...و معصيت نميكردم...آيا تو شنيدي چه گفتم؟و اگر پخش كردن اين مطلب تو را خسته ميكند اين كار را نكن چون تو لياقت ثوابش را نداري...و روزي ميآيد كه تو در قبرقرار خواهي گرفت؛و آرزو خواهي كرد كه اي كاش اين مطلب را فرستاده و پخش كرده بودياين جمله كه حتي چند ثانيه وقتتون رو نميگيره انقدر ثواب داره كه حتي تصورش رو هم نميتوني بكنيپيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مي فرمايند: اگر همه اسمانها و زمين در يك كفه ترازو و لا اله الا الله در كفه ديگر ترازو باشند وزن لا اله الا الله بيشتر است پس با افتخار اين جمله را بگو و براي افرادي كه ميشناسي بفرست تا در كمترين زمان صدها و شايد ميليونها نفر اين ذكر گرانبها را بگويند و شما هم ثواب ببريبدون شك كسب ثواب در اسلام بسيار اسان استپس در كپي و پيست كردن اين متن دقيقه اي درنگ نكن چون شايد همين كار شما باعث نجاتتون در اخرت بشود،انشاء الله.,
-------------------- . پـــــــــولدار.-------------------------
1-اگر در مجلسی غذا نخورد می گویند :یا رژیم دارد یا غذاها باب طبعش نیست.
2-اگر لباسش كوتاه و بی قواره باشد می گویند : معلوم نیست از كدام بوتیك خریده.
3-اگر پیاده راه برود می گویند : كار عاقلانه ای میكنه پیاده روی برای سلامتی بدن لازمه.
4-اگر تند تند غذا بخورد می گویند : ببین چه كار واجبی داره كه اینقدر عجله می كنه.
5-اگر از اداره بیرون كنند می گویند : چون مداخلش و عایداتش زیاد بود حسودها برایش زدند.
6-اگر از خونه بیرون نیاد می گویند : احتیاجی نداره حالا استراحت می كنه.
7-اگر بمیرد می گویند ؟
------------------------------ . فقیر.-------------------------------------------
1-اگر در مجلسی غذا نخورد می گویند : بیچاره عادت نداره غذاهای خوب بخوره.
2-اگر لباسش كوتاه و بی قواره باشد می گویند : نیگاش كن ، لباس به تنش زار می زنه.
3-اگر پیاده راه برود می گویند : جون سگ داره این همه راه رو می خواد پیاده بره.
4-اگر تند تند غذا بخورد می گویند : انگار از قحطی برگشته.
5-اگر از اداره بیرون كنند می گویند : دزدی كرده.
6-اگر از خونه بیرون نیاد می گویند : لش تن پرور حال كار هم نداره.
7- اگر بمیرد می گویند : خدا بیامرزدش.
بیچاره دخترا اگه خوشگل باشن می گن عجب جیگریه! اگه زشت باشن می گن کی اینو می گیره! اگه تپل باشن می گن چه گوشتیه! اگه لاغر باشن می گن چه مردنیه! اگه مودبانه حرف بزنن می گن چه لفظ قلم حرف می زنه! اگه رک و راست باشن می گن چه بی حیاست! اگه یه خورده فکر کنن می گن چقدر ناز می کنه! اگه سری جواب بدن می گن منتظر بود! اگه تند راه برن می گن داره می ره سر قرار! اگه اروم راه برن می گن اومده بیرون دور بزنه ول بگرده! اگه با تلفن کارتی حرف بزنن می گن با دوست پسرشه! اگه خواستگارو رد کنه می گن یکی رو زیر سر داره! اگه حرف شوهرو پیش بکشه می گن سر و گوشش می جنبه ! اگه به خودش برسه می گن دلش شوهر می خواد می خواد جلب توجه کنه ! اگه............چکار کنه بمیره خوبه؟
فقط سرتون گیج نره!!!
مدير به منشی ميگه برای يه هفته بايد بريم مسافرت کارهات رو روبراه کن.
منشی زنگ ميزنه به شوهرش ميگه: من بايد با رئيسم برم سفر کاری، کارهات رو روبراه کن.
شوهره زنگ ميزنه به دوست دخترش ميگه: زنم يه هفته ميره ماموريت کارهات رو روبراه کن.
معشوقه هم که تدريس خصوصی ميکرده به شاگرد کوچولوش زنگ ميزنه ميگه: من تمام هفته مشغولم نميتونم بيام.
پسره زنگ ميزه به پدر بزرگش ميگه: معلمم يه هفته کامل نمياد، بيا هر روز بزنيم بيرون و هوايي عوض کنيم.
پدر بزرگ که اتفاقا همون مدير شرکت هست به منشی زنگ ميزنه ميگه مسافرت رو لغو کن من با نوه ام سرم بنده.
منشی زنگ ميزنه به شوهرش و ميگه: ماموريت کنسل شد من دارم ميام خونه.
شوهر زنگ ميزنه به معشوقه اش ميگه: زنم مسافرتش لغو شد نيا که نميتونم ببينمت.
معشوقه زنگ ميزنه به شاگردش ميگه: کارم عقب افتاد و اين هفته بيکارم پس دارم ميام که بريم سر درس و مشق.
پسر زنگ ميزنه به پدر بزرگش و ميگه: راحت باش برو مسافرت، معلمم برنامه اش عوض شد و مياد.
مدير هم دوباره گوشي رو ور ميداره و زنگ ميزنه به منشی و ميگه برنامه عوض شد حاضر شو که بريم مسافرت...
روزی رئیس یک شرکت بزرگ به دلیل یک مشکل اساسی در رابطه با یکی از کامپیوتر های اصلی مجبور شد با منزل یکی از کارمندانش تماس تلفنی بگیرد.
کودکی به تلفن جواب داد ونجوا کنان گفت سلام
رئیس پرسید بابا خونس؟
صدای کوچک آرام گفت بله
میتونم با او صحبت کنم؟
کودک خیلی آهسته گفت نه!
رئیس که خیلی متعجب شده بود ومیخواست هرچه سریعتر با یک بزرگسال صحبت کند گفت : مامانت اونجاست؟
بله
میتونم با او صحبت کنم؟
دوباره صدای کوچک آرام گفت :نه
رئیس به امید اینکه شخص دیگری در آنجا باشد که او بتواند حداقل یک پیغام بگذارد پرسید : آیا کس دیگری اونجاس؟؟
کودک زمزمه کنان پاسخ داد : بله یک پلیس!
رئیس که گیج و حیران مانده بود که یک پلیس در منزل کارمندش چه میکند پرسید آیا میتوانم با او صحبت کنم ؟
کودک خیلی آهسته پاسخ داد او مشغول است!
مشغول چه کاری؟
کودک همان طور آهسته باز جواب داد مشغول صحبت با مامان و بابا و آتش نشان!
رئیس که نگران شده بود و حتی نگرانی اش با شنیدن صدای هلی کوپتری ازآن طرف گوشی به دلشوره تبدیل شده بود پرسید این چه صدایی است؟
صدای ظریف وآهسته ی کودک پاسخ داد : هلی کوفتر!
رئیس بسیار آشفته و نگران پرسید : آنجا چه خبر است؟
کودک با همان صدای بسیار آهسته که حالا ترس آمیخته به احترامی در آن موج میزد پاسخ داد گروه جستجو همین الان از هلی کوفتر پیاده شدند.
رئیس که زنگ خطر درگوشش به صدا درآمده بود نگران و حتی کمی لرزان پرسید آنها دنبال چی میگردند؟
کودک که همچنان با صدای بسیار آهسته ونجوا کنان صحبت میکرد با خنده ریزی پاسخ داد:من!!
روی نیمکت پارک نشسته بود و به لباسهای کهنه فرزندش و تفاوت او با بچه های دیگر نگاه میکرد، ماشین گران قیمتی جلو پارک ایستاد و مرد شیک پوشی از آن پیاده شد و با احترام در ماشین را برای همسرش که پسرکی در آغوش داشت باز کرد.
با حسرت به آنها نگاه کرد و از ته دل آه کشید.
آنها کودک را روی تاب گذاشتند.
خدایا! چه می دید! پسرک عقب مانده ذهنی بود.
با نگاه به جستجوی فرزندش پرداخت، او را یافت که با شادی از پله های سرسره بالا می رفت. چشمانش را بست و از ته دل خدا را شکر کرد..........
یه روز گاو پاش میشکنه دیگه نمی تونه بلند شه کشاورز دامپزشک میاره .
دامپزشک میگه اگه تا 3 روز گاو نتونه رو پاش بایسته گاو رو بکشید
گوسفند اینو میشنوه و میره پیش گاو میگه بلند شو بلند شو گاو هیچ حرکتی نمیکنه...
روز دوم باز دوباره گوسفند بدو بدو میره پیش گاو میگه بلند شو بلند شو رو پات بایست باز گاو هر کاری میکنه نمیتونه بایسته رو پاش
روز سوم دوباره گوسفند میره میگه سعی کن پاشی وگرنه امروز تموم بشه نتونی رو پات وایسی دامپزشک گفته باید کشته شی .
گاو با هزار زور پا میشه..صبح روز بعد کشاورز میره در طویله و میبینه گاو رو پاش وایساده از خوشحالی بر میگرده میگه گاو رو پاش وایساده جشن میگیریم ...گوسفند رو بکشید :)))
نتیجه اخلاقی:
خودتو نخود هر آشی نکن :)))
اگه دلت گرفته؛ اگر فکر می کنی هیچی آرومت نمی کنه؛ اگه از همه کس و همه چی خسته شدی؛ اگه بی حوصله شدی؛ اگه از ته دل ناراحتی؛ اگه مدام اتفاقای بد می افته؛ اگه هیچ کس درکت نمی کنه؛ اگه... اگه... اگه...
بدون فقط یه کار باید بکنی... نگاهتو عوض کنی!
خدا خیلی دوستت داره که وقتی درس نمی خونی نمره ت بد می شه. اگه نمره ت خوب می شد تو دیگه درس نمی خوندی و اتفاقای بدتری برات می افتاد.
خدا خیلی دوستت داره که وقتی اشتباهی می کنی مامان دعوات می کنه... اگه دعوات نمی کرد تو مدام اشتباه می کردی و زندگیت نابود می شد.
خدا خیلی دوستت داره که همه بهت گیر می دن. این نشون می ده که برای خیلی ها مهمی و دوست ندارن از دست بری...
خدا خیلی دوستت داره که امروز ماشین خراب بود و تو دیرتر به کلاست رسیدی. چون شاید تصادف می کردی و اصلا نمی رسیدی.
خدا خیلی دوستت داره که قرارت با دوستت به هم خورد. چون شاید می خواست حرفای اشتباهی بهت بزنه و ناراحتت کنه و الان پشیمون شده...
می بینی؟... می تونی با عوض کردن نگاهت همه چی رو مثبت کنی... به آرزوهات برسی و نگران نباشی. آروم بشی. وقتی دلمون گرفته، یا از چیزی ناراحتیم یا می ترسیم. یا غصه گذشته یا ترس از آینده... وقتی همه چی رو از خدا بدونیم، وقتی مطمئن باشیم خدا دوستمون داره و مواظبمون هست... کارهامون رو به سمت اون جهت می دیم و اون وقته که همه چی سر و سامون می گیره...
توکلت الی الله...
1- خداوند از تو نخواهد پرسید پوست تو به چه رنگ بود
بلکه از تو خواهد پرسید که چگونه انسانی بودی؟
2- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه لباسهایی در کمد داشتی
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر لباس پوشاندی؟
3- خداوند از تو نخواهد پرسید زیربنای خانه ات چندمتر بود
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر در خانه ات خوش آمد گفتی؟
4- خداوند از تو نخواهد پرسید در چه منطقه ای زندگی میکردی
بلکه از تو خواهد پرسید چگونه با همسایگانت رفتار کردی؟
5- خداوند از تو نخواهد پرسید چه تعداد دوست داشتی
بلکه از تو خواهد پرسید برای چندنفر دوست و رفیق بودی؟
6- خداوند از تو نخواهد پرسید میزان درآمد تو چقدر بود
بلکه از تو خواهد پرسید آیا فقیری را دستگیری نمودی؟
7- خداوند از تو نخواهد پرسید عنوان و مقام شغلی تو چه بود
بلکه از تو خواهد پرسید آیا سزاوار آن بودی وآن را به بهترین نحو انجام دادی؟
8- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه اتومبیلی سوار میشدی
بلکه از تو خواهد پرسید که چندنفر را که وسیله نقلیه نداشتند به مقصد رساندی؟
9- خداوند از تو نخواهد پرسید چرا این قدر طول کشید تا به جست و جوی رستگاری بپردازی
بلکه با مهربانی تو را به جای دروازه های جهنم، به عمارت بهشتی خود خواهد برد.
10- خداوند از تو نخواهد پرسید که چرا این مطلب را برای دوستانت نخواندی
بلکه خواهد پرسید آیا از خواندن آن برای دیگران در وجدان خود احساس شرمندگی میکردی؟
بخند
حتی اگر لبهایت انحنای خندیدن رابلد نیستند
حتی اگر لبخندت ژست خشک وتانخورده ی آدم بزرگ ها رابهم بزن
بخند
حتی اگر لبخندت را لای پوشالی ترین دلیل بپیچند
حتی اگرلبخندت لای هزارخاطره خاک بخورد
بخند
حتی اگر اناربه ماه چشمانت به انتظار ریزش باشد
حتی اگر سیب سرخ نگاهت دچارکرم های حسرت شده است
بخند
حتی اگربغض های آجری سقف کوتاه دلت را زیرآوار درد خرد کرده است
بخند
حتی اگر آخرین بهارت باشد
آخرین آرزوهایت
بخند
حتی اگر
سایه دیگر ازخورشید پیروی نکند
آسمان بوی دودبگیرد
عشق کپک بزند
شعربوی نا بدهد
بخند
حتی اگر لبخند،تنها نقاب روی صورتت باشد
اینجا4 جوک باید بخندی.....
روزی ملا به منبرامد وگفت:مردم میدانید چه میخواهم بگوییم.مردم گفتند:نه نمیدانیم.
ملا خشمگین شد و از منبر پایین امد و گفت:من به شما که این قدر نادان هستید چه بگوییم.و رفت
فردای ان روز ملا دوباره امد و گفت ای مردم میدانید میخواهم به شما چه بگوییم.مردم پس از مشورت گفتند:اری
ملا گفت:اکنون که خودتان میدانید پس لزومی ندارد من به شما بگوییم
و رفت.فردا ان روز بار دیگر ملا امد و این سوال را پرسید.مردم که با هم قراری گزاشته بودن.گفتن:برخی از ما میدانیم.و برخی هم نمیدانند. ملا گفت:اشکالی ندارد انهایی که میدانند به انهایی که نمیدانند بگوییند و رفت....
و من امشب که سراسر دردم
می روم خسته ولی ناهی نیست
می روم گوشه ای آرام بگیرم شاید
می روم تا که شوم محو ، شوم ناپیدا
و هوا بس سرد است .....
و من آهسته قدم میزنم اما.....
می روم تا که در این لحظه ، در این ثانیه شاید برسم
به سرانجام ، به مقصد ، به خدا
شاید آن جا یک نفر منتظر من باشد
و دلی چون دل پر مهر خدا ، نگران سفر من باشد
چمدان بسته ام و می زنم آهسته قدم
می روم
شاید آن جا برسم
به سر انجام ، به مقصد ، به خدا..........
بچه هاااااااااااااااااااا؟ازخودمه،چطوره؟
گدایی در یک ایستگاه قطار نشسته بود و یک ظرف پر از مداد جلوی او قرار داشت. مرد جوانی از کنار او گذشت و یک اسکناس در ظرف انداخت و سوار قطار شد. اما قبل از انکه قطار حرکت کند از قطار بیرون امد و به سراغ گدا رفت و چند عذ مداد برداشت و گفت : این مدادها قیمت دارن نه ؟ به هر حال هر دوی ما کار میکنیم نه ؟ و رفت .
شش ماه بعد مرد جوان در یک مهمانی شرکت کرد و در انجا مرد گدا را دید . او با یک کت و شلوار تمیز و شیک حاظر شده بود .
مرد جوان گدا را شناخت و پیشش رفت و گفت : شما حتما مرا به یاد نمی اورید اما من شما را به خوبی به یاد می اورم و بعد ماجرای ان روز را برای او تعریف کرد . گدا گفت نمیدانید ان روز با من چه کردید شما اولین کسی بودید که در زندگی برایم ارزش قایل شدید .. من ان روز با خود فکر کردم و تصمیم گرفتم روش زندگی خود را تغیر دهم وسایلم را جمع کردم و شرو به کار کردم و الان اینجا هستم فقط خواستم از شما تشکر کنم که به من شخصیت دادید و باعث تغیر زندگی من شدید.
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 22290
کل بازدید: 511834361