یاد حسین و لب عطشان او
وان لب خشکیده طفلان او
ساقی کوثر پدرت مرتضی است
کار تو سقای کربلاست
دست تو شد دست شه لافتی
خط تو شد خط امان خدا
اس ام اس محرم
ای حرمت قبله حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما
تاج شهیدان همه عالمی
جانی و جانان بنی هاشمی
دست علی ماه بنی هاشمی
ای حرمت قبله حاجات ما
سرور و سالار سپاه حسین
داده سر و دست براه حسین
عم امام و أخ و إبن امام
حضرت عباس علیه السلام
هز عرش،از میان حسینیه ی خدا آمد صدای ناله ی حی علی العزاء
جمع ملائکه همه گریان شدند و بعد گفتند:
تسلیت همه بر ساحت خدا
اگر حسین (ع)ما نبود عشق این همه زیبا نبود
چیزی به اسم عاشقی توسینه ی دنیانبود
آن چنان کز برگ گل، عطر گلاب آید برون.....تا که نامت میبرم از دیده اشک آید برون
یا قمر بنی هاشم(ع)
گر لب نزدی به آب دریا ، عباس..........دریای ادب میان لبهای تو بود
عباس چو از جام عطش باده گرفت
آزادگی از امام آزاده گرفت
افتاد دو بازوی رشیدش اما
با دست فتاده دست افتاده گرفت
ورد لب مردان جهان مردی اوست
ذکر دل وجان عاشقان مردی اوست
تاریخ عطش ناک دل شیعه هنوز
سیراب شریعه جوانمردی اوست
ای ماه بنی هاشم خورشید لقا عباس
ای نور دل حیدر،شمع شهدا عباس
ای از دل تو طفلان روشن به امید آب
ای ساقی غم پرور، میزان وفا عباس
ای تشنه آب آور،ای کشته نام آور
ای صف شکن لشکر،سردار صفا عباس
لب تشنه شدی در آب،لب دوخته برگشتی
جان را بلب آوردی ،با عین رضا عباس
تو درس وفا دادی ،با دست جدا دادی
بی دست شدی رهرو،در راه خدا عباس
دل صفا گرفته امشب زگل یاس علی
من می خوام امشب بشم گدای عباس علی
برای کرببلا دلهای ما پر می زنه
در خونه ی ابوالفضله علی در می زنه
شنیدم تو علقمه با صورت افتاد رو زمین
فاطمه گفت پسرم بر پسر ام البنین
بچه ها تو خیمه ها میگن که ما آب نمی خوایم
بابا جون قربون تو که ما فقط عمو می خوایم
لب تشنه بر لب آب، از خون وضو گرفتم
پاداش نوکری را،خون گلو گرفتم
من افتادم از پا، او می زند به سینه
لب تر نکردم از آب ، یاد لب سکینه
دستم زتن جدا شد، در راه دین فدا شد
دیده بگشا که طبیبت سر بالین آمد
دیده بگشا که حسین با دل خونین آمد
دیده بر هم منه ای سرو بخون غلطیده
تا نگویند حسین داغ برادر دیده
دیده بگشا که طفلان همه غوغا دارند
جرعه آب روان از تو تمنا دارند
زمین علقمه دریای خون شد
تن بی دست سقا واژگون شد
عزیز فاطمه با قلب خسته
سر نعش علمدارش نشسته
بدامن گه نهد آن جسم صد پاک
گهی خون از دو چشمش می کند پاک
گهی گوید که ای ماه مدینه
چه گویم آب اگر خواهد سکینه
بر گلستان ولایت تاختند، غنچه را با لاله پرپر ساختند، غنچه زیرخاروخس افتاده بود، باغبان هم از نفس افتاده بود، ظلم و طغیان و جنایت زاده شداین چنین مزد رسالت داده شد.
بر زمین افتاد ، لاله یاسم
شد جدا از تن، دست عباسم
تا به خون خفتی ،در دل صحرا
زائرت گردید، مادرم زهرا
تا لب از خون،دیده تر کردی
داغ اکبر را ، تازه تر کردی
با کدامین دل ، ای علمدارم
بی تو رو سوی ، خیمه ها آرم
برادر ای که جان من فدایت
دم آخر بیا ادرک اخایت
بیا تا روی زیبایت ببینم
ببالینم بیا ای نازنینم
در آن ساعت که در خون می تپیدم
بسی زخم زبانها می شنیدم
که میگفتند کو آن زور بازو
نیاوردم از این غم خم به ابرو
ولی از غربت دل بیقرارم
غریبی تو را طاقت ندارم
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 40310
کل بازدید: 512060291