درد یک پنجره را پنجره ها میفهمند / معنی کور شدن را گره ها میفهمند / سخت بالا بروی ساده بیایی پایین / قصه تلخ مرا سرسره ها میفهمند

رشته ی محبت را باید به ضریح دلی بست که خیال کوچ کردن نداشته باشد . . .

کل اسم های تو موبایلم رو به اسم تو تغییر دادم حالا هرروز بهم زنگ میزنی یکبار هم نه ، چند بار ، تازه تغییر صداهم میدی من که میدونم تو هم دلت تنگ منه . . .

همیشه در ریاضیات ضعیف بودم سالهاست دارم حساب میکنم چگونه من بعلاوه ی تو ، شد فقط من . . .

باران گرفته تا تو بگویی سلام عشق / باران گرفته تا تو بگویی سلام درد / حتی بهار بوی زمستان گرفت و رفت / نفرین به آنکه از تو و باران جدام کرد

یادت ای دوست بخیر ، بهترینم خوبی؟ خبری نیست زتو! دل من میخواهد،که بدانی بی تو ، دلم اندازه ی دنیا تنگ است ، می سپارم همه ی زندگی ات را به خدا

روی هر سینه سری تکیه زند وقت وداع. سرمن وقت وداع تکیه به دیوار زند..!

گنجشک میخندید به اینکه چرا من هرروز بی هیچ پولی برایش دانه میپاشم ، من می گریستم به اینکه حتی گنجشک هم محبت مرا از سادگی ام میپندارد.

میگن بارون مظهر دلتنگیه ببین با دلم چیکار کردی که برف میباره!

حکایت من ،حکایت کسی است که عاشق دریا بود ، اما قایق نداشت ؛ دلباخته سفر بود ، اما همسفر نداشت ؛ حکایت کسی است که زجر کشید ، اما ضجه نزد ؛ زخم داشت ، ولی ناله ای نکرد ؛ نفس میکشید اما همنفس نداشت. خندید ، غمش را کسی نفهمید.

تا گرم آغوشت شدم چه زود فراموشت شدم ، تقصیر تو نبود خودم باری روی دوشت شدم .

سرد است اما سرما نمیخورم, تو نگران نباش... کلاهی که سرم گذاشتی تا گردنم را گرفته است

کاش میفهمیدی قهر میکنم تا دستم را محکمتر بگیری و بلندتر بگویی بمان...
نه اینکه شانه بالا بیندازی و آرام بگویی هرطور راحتی

بعضي وقتا آنقدر دلتنگ کسي ميشي که اگه بفهمه خودش از نبود خودش ، خجالت ميکشه ...!!

ولم کنيد ، تب نکردم...!
هوا سرد شده و من پيشانيم را براي دست هاي يخ او داغ نگه داشته ام...!!