ﺧﺎﻃﺮﻩ الکل ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﭙﺮﻩ !
ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺧﺎﻃﺮﻩ س ! می مونه ﻭ دمار از روزگارت در میاره !

چرا هر بار که با خودم می گم --- به جهنم که رفت
باز
بغض گلومو می گیره

گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شدو برمی گشت
پرسیدند :چه می کنی ؟
پاسخ داد
در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم ...
گفتند :
حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است
و این آب فایده ای ندارد
گفت :
شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ،
اما آن هنگام که خداوند می پرسد :
زمانی که عشقت...در آتش می سوخت تو چه کردی ؟
پاسخ میدم :
هر آنچه از من بر می آمد

من ان خزان زده برگم که باغبان طبیعت برون فکنده ز گلشن به جرم چهره ی زردم

من یک عذرخواهی به "خودم" بدهکارم!!!
برای اینکه احساساتی بودم
برای اینکه یک رو بودم
برای اینکه غرورم را شکستم
برای اینکه انسان بودم . . .
..."خودم" ...
منــو ببخش

ی وقتایی که دلت گرفته بغض داری اروم نیستی!
دلت براش تنگ شده...حوصله هیچ کسو نداری!
به یاد لحظه ای بیفت که:
اون همه ی بی قراری های تورو دید اما...
چشماشو بست و رفت...!!

بارخدایا
اگر گناه من نزد تو بزرگ است،

بخشش تو از گناه من بزرگتر است،
زیرا رحمتت همه جا را فرا گرفته است و من نیز قسمتی،
از افرینشم و تو...!

متــــــــاسفم
نه براـے تو که دروغ برایــــت خـــود زندگیست
نه براـے خودم که دروغ تنهـــا خط قرمز زندگیـــستــــ بـــرایم
متاسفم که چرا مزه ے عشـــــــق را
از دستـــــــــ تــــــو چشیــــدم
تا همیشه در شکـــــــــــ دروغ بودنش بمـــانم...!

باید اینجا وسطِ خاطره ها گریه کنم

سرِ هر جمله که میگفت بیا گریه کنم

باید امشب بروم ، مست کنم تا خود صبح

تا که فارق شوم از اشک و صدا ، گریه کنم

دلِ من تنگ که نه ، خُرد شد از رفتنِ تو

لحظه گشتِ بدِ این خاطره را گریه کنم

ثانیه محوِ سکوت است در اندیشه ی تو

من برای غمِ این ثانیه ها گریه کنم

بیدلی گفت خدا مظهرِ تنهایی هاست

پس از امشب جای هر ذکر و دعا گریه کنم

کارِ من نیست شناسایی ی راز گل سرخ

شاید این است فقط قافیه را گریه کنم

نیایــــــــــــــــــی
بـــــــهار نمی آید
پرستوها بی کار می شوند
درخت ها غمْ باد.
حالا من هیچ؛ اما…
چه گناهی کرده اَند این بی چاره ها

گاه دلتنگ می شوم
دلتنگ تر از همه دلتنگی ها
گوشه ای می نشینم
و حسرتها را می شمارم
و باختن ها را
و صدای شکستن ها را

واژه هایم رنگ باران دارد وقتی از تو مینوسم
قلبم خیس دلتنگی است و چشمانم طوفانی
.

چتری برایـــــم بگیر
حتــــی خیالے . . .
خیس دلتنگـــے شده امــ

بارخدایا
اگر گناه من نزد تو بزرگ است،

بخشش تو از گناه من بزرگتر است،
زیرا رحمتت همه جا را فرا گرفته است و من نیز قسمتی،
از افرینشم و تو...!

من اینجا بس دلم تنگــــــــ استـــــ ،
و هر سازی که می بینم بـــد آهنگـــــــ استــــــ ،
بیــــا ره توشه برداریم قــــدم در راه بی بـرگشتـــــــ بگذاریــــم ،
ببینیم آسمان هر کجـا آیـا همین رنگـــــ استــــــ