سایه ام امشب ز تنهایی مرا همراه نیست
گر در این خلوت بمیرم هیچ کسی آگاه نیست
من در این دنیا به جز سایه ندارم همدمی
این رفیق نیمه راهم گاه هست و گاه نیست....

یه روزی بود که همه رو می پیچوند فقط به خاطر من: الان که خرش از پل گذشته منو می پیچونه به خاطر همه.
دنیای واروونه...

دلم را بر زمین زد و شکست.
تکیه هایش را با دستانی جمع میکنم, که روزی بر آن بوسه میزد.

میدونی چی بیشتر از همه آدمو داغون میکنه؟
اینکه هر کاری در توانت هست براش انجام بدی بعد برگرده بگه: مگه من ازت خواستم…

هزار نفر در حسرتِ تو
تو در حسرتِ یکی
و چقدر
همه تنهاییم!

شب خوابیدی تو تختت ، هی قلت می خوری . . . !
بعد گوشیتو بر می داری می نویسی خوابم نمی بره . . .
سرد می شی ، بغض می کنی !
می بینی هیچکس و نداری که اینو واسش بفرستی . . .
تنهایی سخته . . .
خیلی . . .

ﺩﺭ ﻧﺎﻧﻮﺍﯾﯽ ﻫﻢ ﺻﻒ “ﯾﮏ ﺩﺍﻧﻪ ﺍﯼ” ها ﺟﺪﺍﺳﺖ …
ﺍﺯ ﺟﺬﺍﻡ ﻫﻢ ﺑﺪﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ …

کاش می فهمیدی
برای این که تنهایم ، تو را نمی خواهم
برعکس
برای این که میخواهمت ، تنهایم . .

به سلامتي كسايي كه خيلي وقت بريدن ديگه نه نازميكشن نه انتظارميكشن نه اه ميكشن نه دردميكشن فقط دست ميكشن وميرن

در انتظار دیدنت به دشت غم نشسته ام / رها نکن دل مرا بیا که دل شکسته ام

نازنین مثل قناری در قفس/ هر شب هوایت می کنم/ آسمان کوچکی دارم فدایت می کنم.

هرگز کسی را از رفتنتان نترسانید عادی میشود شایـــــــد هم تا حـــدی که در را برایتــــــان باز کنند

بغض راه نفسم را گرفته... بيا كمي از سكوت من بردار و كمي از هياهوي خود به من بده ... شايد كمي سبك شويم...

تو سایه نیستی ای جان که روی خاک بمانی
تو افتابی و حیف است که در مغاک بمانی
شراب میشوی انگور من به دست خماران
چه خوب میشد ازین پس کنار تاک بمانی
غمت مباد مگر مرده باشم ای گل نازم
که ناگزیر تو در وحشت هلاک بمانی
به چشمهای تو سوکند میخورم که نگذارم
میان این همه کابوس هولناک بمانی
قرار اخرمان را مبر ز یاد مه روزی
من از تو قول گرفتم که پاک بمانی.....

زبان حال یک درخت توت:کودکی که دانه دانه توت های مرا با خود میبرد.حالا برای دیدن من با سنگ هم نمی اید...