دیگه ازتنهای خسته شدم...
به کلاغها زیرمیزی می دم،
که قصه مو تموم کنن...

گذشته که حالمو گرفته،
آینده که حالی برای رسیدنش ندارم،
وحال هم،حالم بهم میزنه...
چه زندگی شیرینی!!

ديگه تـــــــنها نيستم !!!
مدتيه با تـــــو
در خودم ...
زندگي ميکنم ...

دوري از کسي که مي‌خواي داشته باشيش سخته ؛
اما سخت‌تر از اون
نزديک بودن به کسي که ندوني داريش يا نداريش ...

بـه تــو حســودي ام ميشــود اي اجل
اينجــا خيلـي هــا عــاشقــانــه
انتظــارتــــــ را ميکشنــد!
بــاور نــداري ؟!
مـن را ببيــن....
گــاهــي خـــود مــــن
يکـي از همـان خيلـي هــا ميشـــوم !!

کــسي کــه تـــو رو ميــزاره زيـــر پــاش و ميـــره
دو قــدم جـــلوتــر زيـــر پــاي کــس ديگـــه اي لِـــــه ميــشه
...!!

بخوام از تو بگذرم ، من با يادت چه کنم
تو رو از ياد ببرم ، با خاطراتت چه کنم

حتي از ياد ببرم تو و خاطراتتو
بگو من با اين دل خونه خرابم چه کنم

تو هموني که واسم ، يه روزي زندگي بودي
توي روياهاي من ، عشق هميشگي بودي

آره سهم من فقط از عاشقي يه حسرته
بي کسي عالمي داره ، واسه ما يه عادته

چه طور از ياد ببرم اون همه خاطراتمو
آخه با چه جراتي به دل بگم نمون ، برو

دل ديگه خسته شده ، به حرف من گوش نمي ده
چشم به راه تو مي مونه ، هميشه غرق اميده

چشم به راه تو مي مونه ، هميشه غرق اميده ...
(رضا صادقی)

ـــــــــــــــــــ هعی روزگارــــــــــــــــــ

غــــــمگينم...

همانـند دلـقکى که روى صحنه چـشـمش به عشقش افتاد که با معـشـوقش به او مي خندیدند!...

كاش اون لحظه اي كه يكي ازت ميپرسه حالت چطوره؟
و تو جواب ميدي خوبم!
كسي باشه كه محكم بغلت كنه و آروم توگوشت بگه:
ميدونم كه خوب نيستي

سخت است سخت
فراموش کردن کسی که با او همه چیز و همه کس را فراموش کردم...

*******دلنوشته*******
سرسنگینی عیبی ندارد،بهتر از این است که بشنوم غمگینی،به فرض که دوسم نداری نه خودم،نه نامه هایم را،این خودش قانع کننده ترین دلیل دنیاست،خودش کلی دلیل است،
راستی ممنون که به شکل معجزه آسایی روز تولدم یادت ماند،شایدهم کسی یادت انداخت اما تبریکت به همه جزیره های کشف شده و کشف نشده دنیا می ارزد،کلی ذوق کردم،
ببین دوست دارم یه چیز را باور کنی،به خدا هیچکس تورا به اندازه من دوست ندارد،بگو باورت شد،ننویس،
باغصه تمامش میکنم فقط بخاطر اینکه میدانم هروقت کلاغهای قصه مادر بزرگ به خانه شان رسیدن من و تو هم بهم میرسیم ...درست است یعنی هیچوقت،یعنی غیر ممکن،هرگز...

♥without u♥
روی دست شب مانده ام...
دیگر خواب هم مرا نمیبرد!!!

مدتهاست که دیگر هیچ ساعتی را برای بیدار شدن کوک نمیکنم....

از تنهایی و خیانتی که دیدم یاد گرفتم ، جلوی تنها پسری که زانو میزنم پسرم باشد! آن هم برای بستن بند کفش هایش . . .

ماندنت هوای ماندن نمیدهد...رفتنت بوی بازگشت...