خاطرات شهید دکتر مصطفی چمران
می خواستیم هیأت اجرایی کنگره دانش جویان را عوض کنیم. به انتخابات فقط چند روز مانده بود. ما هم که تبلیغات نکرده بودیم. درست قبل از انتخابات، مصطفی رفت و صحبت کرد. برنده شدیم.
اس ام اس زیبا
(ادامه ی پست پایین)
غروب بود و هوا نيمه تاریک، مسيحا از آينه بهشون نگاه ميکنه يعنی در اصل به مانيا نگاه ميکنه! نيلوفر از تو آينه اخم شديده مسيحا رو ميبينه! حالا چرا اخم کرده اين! ای بابا!-نيلوفر: آقا مسيحا ی کوچه پايينتره خونشون،مسيحا ب همون سمت ميره... با راهنماييه نیلوفر جلو درشون توقوف میکنه و پياده ميشه درو براشون باز ميکنه تا نيلوفر بتونه راحتتر ب مانيا کمک کنه پیاده بشه! مانيا تا اونموقع یک کلمه هم با مسیحا حرف نزده بود!درواقع خجالت میکشيد! ب کمکه نيلوفر از ماشين پیاده میشه و روبروی مسيحا قرار ميگیره،سرشو ميندازه پايين،دوطرفه چادرشو محکم ميگيره تو مشتاش،باصدای گرفته ميگه: خيلی... ممنون... - ی نفسه عميق ميکشه و به نيلوفر ميگه: ميشه کليده منو از تو کيفم بدی؟ نيلوفر کليدو ميده دسته مانيا،مسيحا دستاشو گذاشته تو جيبای شلوارشو وايساده اونجا تا مانیا بره تو خونه بعد از اونجا بره! مانيا تا ميخواد کليد بندازه در باز میشه... سرشو بلند ميکنه... نفسش بند مياد! با همون صدای گرفته و صورت رنگ پریده جيغ ميزنه: دادااااشی! و ميره تو بغله داداشش! سفت همديگرو بغل ميکنن! اشک تو چشمای هر دو جمع ميشه هر دو تند و تند ابرازه دلتنگی میکنن! نيلوفر محوه اين صحنه شده-مسيحا آروم و ناباور ميگه: مانی...
ادامه دارد...
*"..."*
قسمت 7
درمانگاه- مانيارو خابوندن رو تخت بهش سرم وصل کردن-نيلوفرومسیحا هم وايسادن کنارش-مسيحا خيره ب صورت مانيا نگاه میکنه-نيلوفر به مسيحا شک کرده! آخه کی اينکارارو ميکنه واسه ی آدم معمولی! آهی ميکشه و مسيحارو صدا میکنه: آقا مسيحا؟ آقامسيحا؟ دستشو جلو صورته مسیحا تکون ميده مسیحا منگ به سمته نيلوفر برميگرده- نيلوفر: آقا مسیحا ممنونم واقعا نمیدونم چی بگم؟ تا همينجاشم کلی زحمت کشيدين ببخشيد شمام انگار خسته ب نظر مياين تشريف ببريد من خودم وقتی مانيا ب هوش اومد ميبرمش خونشون مرسی-مسيحا: نه همینجا می مونم سرمشون تموم شه من ميرسونمتون-نيلوفر: آخه... -مسيحا دستش رو تو هوا تکون ميده و درحالی ک داره از اتاق خارج ميشه ميگه: من همين بيرونم هروقت سرمشون تموم شد بگين بيام-و درو آرام ميبنده... نيلوفر ديگه داره مطمئن ميشه ک يه چيزی اين وسط هست! يه چيزی که همه چيرو خراب ميکنه! دلش گواهی بد ميداد!! آروم زيره لب میگه: خدایا خودت ب خير بگذرون نذار اون چيزی ک من فکر ميکنم بشه! مانیا طاقتشو نداره!
يک ساعت بعد-داخله ماشينه مسيحا-مانياونيلوفر عقب نشستن-نيلوفر دسته مانیارو گرفته دستش،مانيام سرشو گذاشته رو شونه ی نيلوفرو چشماشو بسته
(ادامه در پست بالا)
...و آبی....
..
....میگـــــــــــــــــن وقتـــــــــــــــــی "" دلــــــــــــت "" پیـــــشٍ یه
.......
...........""دلــــــــــــــــــــــداره""
..
...اون "دلــــــــــــــــــــــــــــــــــش " .
....
.........پیـــش یـه " دلـــــــــدار " دیــــــــــــگه ست....
.....
.
خداوکیلی هرکی حاضره خودش بمیره و جون بده، ولی از دست دادنِ خــــــــــــــــواهرشو رو نبینه لایک کنه ....
واسه سلامتی همه خواهرها هم صلوات بفرست
یک جمله زیبا از طرف خدا:
قبل از خواب دیگران را ببخش و من قبل از اینکه بیدار شوید شمارا بخشیده ام...
می خواست برگرده جبهه. بهش گفتم: «پسرم! تو به اندازه سنّت خدمت کردی، بذار اونايی برن جبهه که نرفته اند.» چيزی نگفت و ساکت يه گوشه نشست. وقت نماز که شد، جانمازم رو انداختم که نماز بخونم. ديدم اومد و جانمازم رو جمع کرد. خواستم بهش اعتراض کنم که گفت: «اين همه بی نماز هست! اجازه بديد کمی هم بی نمازا، نماز بخونند.» ديگه حرفی برا گفتن نداشتم. خيلي زيبا، بجا و سنجيده جواب حرف بی منطق من رو داد.
شهید سعید با روح
در سمت توام....دلم باران....دستم باران....
دهانم باران....چشمم باران
روزم را با بندگی تو پاگشا میکنم،
هر اذانی که می وزد پنجره ها باز میشوند،یاد تو کوران میکند
هر اسم تو را که صدا میزنم،ماه در دهان هزار تکه میشود
کاش من همه بودم،با همه دهانها تو را صدا میزدم
کفشهای ماه را به پا کرده ام،دوباره عازم توام
تا بوی زلف یار در آبادی من است
هر لب که خنده ای کند از شادی من است
زندگی با توست...
زندگی همین حالاست...
تو که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
کاش سر در بهشت کسی باشد که بپرسد : آدمی یا فرشته ؟ و من با صدای ضعیفم که رو به بی صدایی رفته بگویم :
زنم … و این بار همه نگاهم کنند …
نه بخاطر موی بلندم …
نه چشمان معصومم و نه لرزش صدایم …
بلکه به خاطر روح خدا که در من دمیده شده و همیشه تحسین کنند شجاعت … صداقت… وفا… و نجابتم را در آن کره ی خاکی !
تند رفت کودکی های من با آن دوچرخه ی قراضه اش که همیشه ی خدا پنچر بود …
اگه خورشید قدر خوبی هاتو ندونست؛
ناراحت نشو،از پشت کوه اومده،حالیش نیست!
ما که حالیمونه... !
سر سفره که رفتي شکم نگه دار
خانه اي که رفتي چشم نگه دار
سرسجاده که رفتي دل نگه دار
و...نگه دار!!
توىِ "زنـــدگـيت"
جــزءِ اون دسته از اَفـــ ـــرادى باش که :
اگه يکي از پُشت چشماتو گرفت ،
فقط يه نفر تو ذهــــــــــــنت بياد ،
نه چــــــــــــند نـــــــــــــفر ....!
اي عكس جواني ز تو دلگير شدم
از ديدن لبخند تو من سير شدم
لبخند مليح تو چه معنادار است
يعني تو جوانتري و من پير شدم
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 40310
کل بازدید: 512049966