در اين شهر صداى پاى مردمى است كه همچنان كه تو را ميبوسند در ذهن خود طناب دار تو را ميبافند ، مردمى كه صادقانه دروغ ميگويند و خالصانه به تو خيانت ميكنند ، در اين شهر هر چه تنهاتر باشى پيروزترى...

گذشته های دور راخواهم بخشید! زیرا آنان همچون کفشهای کودکیم نه تنها برایم کوچکند , بلکه با انها از برداشتن گامهای بلند عاجزم...

خندیدن، خوب است قهقهه، عالی است گریستن، آدم را آرام می کند اما… لعنت بر بغض...!

خب هرکسي يک جور دل‌تنگ ِ کساني مي‌شود که دوستشان دارد ؛ من معمولا دل‌تنگ ِ آهنگ ِ صداي‌شان ، وقت ِ صدا کردن ِ اسم‌ام مي‌شوم

آدمی باید توی زندگی یک نفر یا باشد یا نباشد نه اینکه هی باشد،هی نباشد...هی باشد،هی نباشد...!!!

چه حکایت جالبیست ، کلمه ی زندگی با \"زن\" آغاز میشود و مردن با \"مرد\"...

هرآنچه خواستم نيامد به دست / چون که بيگانه بودم به اين دنياى پست / بی آب بودم کوزه بدست / تا آب يافتم کوزه ام شکست!

بادبادك هرچي بالاتر ميره قرقره از داغ دوريش لاغرتر ميشه قرقرتيم بادبادك

ماهى ها چقدر اشتباه ميكنند ، قلاب علامت كدام سوال است ؟ كه بدان پاسخ ميدهند

سر کلاس ریاضی بود که استاد اومد و دو خط موازی کشید .خط پایینی نگاهی به خط بالایی کرد و عاشقش شد. خط بالایی هم نگاهی به خط پایینی کرد و تو دلش عاشق شد، در همین هنگام بود که استاد داد زد دو خط موازی هیچ وقت به هم نمی رسند!

خداوندا آن كس كه صادقانه يادم ميكند هر لحظه عاشقانه يادش كن...!

عشق تنها سهم مرغ عشق نيست ميتوان عاشق شد و گنجشك وار زيست

رابطه ای رو که مُرده ، هر 5 دقیقه 1 بار نبضشو نگیر ! دیگه مرده

دوستی را که چشم انتخاب کند ممکن است محبوب دل نشود ولی آن را که دل انتخاب کند بی گمان نور چشم خواهد شد.

آنان که به شادی ام نمی آسودند یک عمر در انتظار فرصت بودند تا من به تو اعتماد کردم آنان دستان تو را به خون من آلودند .
پای سند قتل من انگشت زدند این قوم مرا به نیت کشت زدند خنجر خوردم ولی نمی بینمش آه یعنی که مرا دوباره از پشت زدند .