یه دوست قدیمی بهم میگفت هیچ وقت دل نبند
اون موقه نفهمیدم ولی حالا میدونم دل بستگی یعنی چی:می آیند......,عادت میدهند....... میروند
و تو همان تنهای دیروزی با گورستانی از خاطرات

تقصير برگ ها نيست آدم ها همينند نفس كه ميدهي له ات ميكنند

چه حقير و كوچك است آن كه به خود مغرور است ، چرا كه نمي داندبعد از بازي شطرنج .... شاه و سرباز همه در يك جعبه قرار مي گيرند .

من آموختم توهم بياموز
پيش بي دردصحبت ازدرد مكن
شاخه سبزدلت را به خطا زردمكن
مرد اگرنيست كوه كه هست،تكيه بركوه
كن و تكيه به نامرد مكن

گاﻫﯽ ﺷﺎﯾﺪ ﻻﺯﻡ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺑﺒﺮﯾﻢ…
ﯾﺎد ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻧﺒﻮﺩﻧﺸﺎﻥ…
ﺑﻮﺩﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ !

ما نسل خوابیدن با اسمس هستیم.نسل درد دل با غریبه های مجازی.نسل جمله های کورش کبیر و شریعتی.نسل دوستی های یواشکی.نسل ترس و درد.نسل سوخته.نسل من .نسل تو.یادمان باشد هنگامی که دوباره به جهنم رفتیم بین عذاب هایمان مدام بگوییم (یادش بخیر دنیای ما همین طور بود)

صدا...
دوربين ...
حركت....
بازهم برايم نقش بازي كن

سهراب ! گفتي: چشمها را بايد شست! شستم...
گفتي جور ديگر بايد ديد! ديدم...
گفتي زير باران بايد رفت! رفتم...
ولي...او نه چشمهاي خيسم را و نه نگاه ديگرم را، هيچكدام را نديد فقط زير باران با طعنه اي خنديد و گفت: ديوانه ي باران نديده!

برهنه مي آئيم، برهنه مي بوسيم، برهنه مي ميريم، با اين همه عرياني، هنوز قلب هيچکس پيدانيست...!!

تو را دوست دارم بدون آنكه علتشرا بدانم. محبتي كه علت داشته باشد يا احترام است يا ريا.

شب من پنجره ای بی فردا / روز من قصه ی تنهایی ما
مانده بر خاک و اسیر ساحل / ماهی ام ماهی دور از دریا

هفت شهر عشق :
شهر اول : نگاه و دلربایی
شهر دوم : دیدار و آشنایی
شهر سوم : روزهای شیرین و طلایی
شهر چهارم : بهانه ، فکر جدایی
شهر پنجم : بی وفایی
شهر ششم : دوری و بی اعتنایی
شهر هفتم : اشک ، آه ، تنهایی

عشق من تو باش ، نه برای اینکه در این دنیای بزرگ تنها نباشم
تو باش تا در دنیای بزرگ تنهایی ام ، تنهاترین باشی

کم نامه ی خاموش برایم بفرست / از حرف پرم گوش برایم بفرست
دارم خفه می شوم در این تنهایی / لطفا کمی آغوش برایم بفرست

بیا مثل مرغان آشفته هجرت کنیم / افق را به مهمانی پونه دعوت کنیم
بیا مثل پروانه های غریب نیاز / به مهتاب شب های تنهایی عادت کنیم