زندگي در اعماق امن است؛ اما زيبا نيست! ماهي هايي كه در اعماق زندگي ميكنند، صيد نميشوند؛ اما طلوع آفتاب را هم هرگز نمي بينند.!
زندگي در اعماق امن است؛ اما زيبا نيست! ماهي هايي كه در اعماق زندگي ميكنند، صيد نميشوند؛ اما طلوع آفتاب را هم هرگز نمي بينند.!
تو در هوای تمام شعرهایم
جا مانده ای!
خودت را که میگیری از بیت هایم،
هوای جملاتم ابری میشود...
با من بمان، تا پاییز شعرهایم
با تو اردیبهشت شود...
امشب...میخواهم
بگذارم این باران بی امان،
آنچنان رد نبودنت را از شیشه ی احساسم بشوید،
که دیگر رویای با تو بودن را،
لب هیچ پنجره ای نیابم!
چه خیال باطلی شده بازگشت تو!
پس ترک میکنم خیالت را!
گفته بودم که سکوتم را دست کم نگیر!
اصلا چه اهمیت دارد؟؟
بگذار داغ نداشتنم تا ابد بر پیشانی دلت بماند...
بگذار حسرت نداشتن یک اردیبهشتی تمام زندگی ات را پر کند!
بگذار هر روز دلت برای ذره ای عشق تنگ شود...
زندگی هنوز هم برایم ادامه دارد...
حتی بدون حضور تو!!
خدایا....
یا نوری بیفکن ، یا توری....
ماهی کوچکـ ـت از تاریکی این اقیانوس می ترســـــد !-
خدا کند این روزها دیگر باران نیاید...آخر باران که می آید دلت قدم زدن میخواهد دلت همراه میخواهد دلت میخواهد با کسی که دوستش داری زیر باران خیس شوی....اما مردم این شهر به هنگام باران همه فقط دنبال چترند...کاش بگذاریم باران خیسمان کند
مادرم دستای من تورو میخواد وقتی که از زندگی خسته میشم.....چـــــشمای قشـــــنگ تو یادم میاد
درست است، ما به اندازه خاطرات خوشی که از دیگران داریم آنها را دوست داریم و به آنها وابسته می شویم.
هرچه خاطرات خوشمان از شخصی بیشتر باشد علاقه و وابستگی ما بیشتر می شود.
پس هرکسی را بیشتر دوست داریم و می خواهیم که بیشتر دوستمان بدارد باید برایش خاطرات خوش زیادی بسازیم تا بتوانیم در دلش ثبت شویم.
سرم را نه ظلم خم میکند و نه ترس!
سرم فقط برای بوسیدن دست های تو خم میشود مادر
در ميان هفت دريا، ذره اي از لطف او بي نياز از منت هر ناخدايم ميكند.
پشیمان نیستم از آنچه بودم پشیمان نیستم از آنچه هستم
اگر دیوانگی کردم دلـــــــم خواست ز خود بیگانگی کردم دلـــــم خواست اگر تا اوج خود سوزی پریدم دلــــم خواست اگر لب تشنه از دریا گذشتم دلــــــم خواست به غیر از خود خوش باور من ...کسـی منــت ندارد بر سر من کسی حال مرا هرگز نفهمیددلیل گریه همو ازم نپرسیدگناه عالمی را بردم از یاد گناهم را کسی بر من نبخشید...
مــــن و شب پرسه های تلخ تردیــدمــــن و در آن دریای بی پایان ظلمـــت همین هستم همین خواهم شد از نو ......اگر بار دگر دنیا بیایم .....
من به مدرسه می رفتم تا درس بخونم تو به مدرسه رفته بودی به تو گفته بودند باید دکتر بشوی او هم به مدرسه می رفت اما نمی دانست چرا ؟؟
من پول تو جیبی ام را از پدرم می گرفتم تو پول تو جیبی نمی گرفتی پول تو خونه شما همیشه دم دست بودولي او...
هر روز بعد از مدرسه کنار خیابان کار می کرد!!!
گفته بودند؛
اردیبهشتی که باشی،
چتر مهربانی ات برای تمام کسانی که زیر باران
تنها مانده اند،
باز است!
و من،
دانه دانه چترها را باز کردم...
غافل از اینکه،
روزی زیر همین باران بی امان
این چنین بی چتر می مانم...
بخدا اگه میام جک میگم فقط به خاطر اینه که فکر میکنم شاید بعضی هموطنامو لحظه ای شاد کنم و این واسم همه چیزه چون شاد کردن دیگران به نظر من یه هنره.چون میدونم شاید خیلیا خیلی درد دارند ولی هرکی بیشتر میخنده بیشتر درد داره به ظاهر نگاه نکنید اینو مطمعن باش مگه اینکه دیوانه باشه.....
نگران نباش نفرینت نمیکنم همین ک جایت دردعاهایم خالیست برایت کافیست
اگه بگم دوست دارم.اگه بگم بي نظيري.اگه بگم عاشقتم.اگه بگم بهتريني.برام لايك مي زني؟
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )