یکی از دوشواری های زندگیم اینه که...
وقتی چند نفر آدم محترم که سن و سالی ازشون گذشته در مورد یه موضوع که راجع بهش اطلاعات ندارن و من نسبت به اون حساسم شروع به نظریه پردازی کنن و من هم مثل منگولا سرمو در تایید حرفاشون تکون بدم و بلند نشم وسط اداره عربده کشی کنم... :(
من باید قوی باشم...
قوووووووووووییییی...

عید نزدیکه،تایدا ریکا مواد شوینده هم واسه خونه تکونی خیلی گرونه،پس تنها کاری که خرجی نداره خونه تکونیه دل و باطن آدمه پس بیاین همه باهم این کارو بکنیم

کاشکی میشد قلب و احساس آدما مثل قیمت دلار و طلا بالا میرفت نه روز به روز قیمتش پایین میاد....
کاشکی میشد....

از بهترین لحظه های زندگیم کمک به مادر باردار و بدنیا آوردن نوزادش بود که تو ترافیک4شنبه سوری گیر کرده بودن؛اونروز خداخواست من شانسی اونجا بودم.تا1هفته فک وفامیلش داءم میومدن مطبم،برام گل و شیرینی می آوردن
خدایا شکرت

به شوق شال وکلاه توبرف میبارد 
و سالهاست دراین کوچه رد پای تو نیست
،نسیم با هوس رخت های روی طناب به رقص آمده و دامن رهای تو نیست
کنار اینهمه میهمان چقدر تنهایم
میان این همه ناخوانده کفشهای تو نیست ...

یک پزشک هرچقدر هم که ماهر و متخصص باشد بازهم در یک لحظه فقط و فقط جان1نفر در دستانش هست ولی یک ماما در1لحظه حداقل جان2نفر را بابد نجات بدهد چه برسد به اینکه مادری چندقلو باردار باشد

من بهترین شغل دنیا رو دارم چون من اولین نفری هستم که حتی قبل از مادر،نوزاد را میبینم و به او کمک میکنم که به این دنیا بیاید.
دم همه ماماها گرم

یه سری آدما هستن که اگه تو زندگیت نبودن،
الان داشتی با خیال راحت نفس می کشیدی …

یکی از قشنگی های زندگیم اینکه بچه مادری رو بدنیا بیارم که همه چندسال منتظر اومدنش بودن
واقعا ما ،ماماها لحظه ی قشنگی رو به مادرا هدیه میدیم

اذان گـــفـته بـود..
وضــــو گـــرفــته بــودم مــیخــواستم نــماز بــخونم...
یــدف گــوشــیم زنــگ خــورد...
رفــیقم بــود گــُفت حــبیب ســوشــرتـتو بــیار دمــه پــارک مــیخوام دو ســه روز بــپوشــم...
گــُفــتم بــاشــه...
یــدف چـــِشَم افــتاد بـه ســجاده ی بــاز و مــنتظر...
یــادم افــتاد وقــتی اون دخــتره دیــر اومــد ســر ِ قــرار نــاراحـت شــدم...
دلـــم نــیومــد خــدا رو نـــاراحــت کــنم ...
زنـــگ زدم بــه رفــیقم گــفتم:داداش الــان بــا یکــی قــرار دارم یــه نیــم ســاعـت چــهل دیــقه دیــگه بــرات مــیارم...
اونـــم گــُفت:داداش خــوش بگــذره،یــه ســاعت دیــگه دمــه پــارک مــنتظرتــم..؟؟!!!

هـــه...
بــبینید کـــار ِ حـــبیب بــه کــجا کــشیده...
کــه رفـــــته یــه کـــفــتر ِ مـــاده خــریـده...
مـــیشـینه بــاهاش حـــرف مـــیزنـه درد و دل مــیکـنه و اشــک مــیریزه...
اســـمشــم گــذاشــته "غـــــمخــــوار"...

خدایا هرکس بیادم هست تو بیادش باش
اگر کنارم نیست تو کنارش باش
اگر تنهاست تو پناهش باش
اگر غم دارد تو غمخوآرش باش

این پست ویزه reza_7_c
آقایی که میگی من خانومی رو میخانمی که من دوست دارم به جای ارایش های زیاد که حاله ادمو بهم میریزن به جای رسیدن به سورتش جلوو اینه میره رو سیرتش کار میکنه خوام که چادر سرش کنه
آره با شما هستم
همچین دخترایی هم کم نیستن. اما برای شما آقاییون اهمیتی ندارن و بحثشم که میشه دنبال یه دختر از همون جنسید نه دختری که دلتون میخوادو واستون شده آرزو.

امروزگلویم آنقدر بغض دارد
کـــــــــه
مجالی برای نفس کشیدن ندارم
امروز نفس کشیدن را بی دلیل میدانم
اصلا حوصله ام به نفس کشیدن هم نمیکشد
چه برسد به نوشتن مشتی سکوت
یـک خـسـته بـغــض کـرده
طاقت اين بغض قديمي را ندارم
چـقــدر دلــم هــوس مــرگ را کــرده
گلویم میسوزد
بــرای فریــادی که هر گز از گلویــم رخــت بر نبــست...

یه سوال بدجوری مغزمو در گیر کرده .
چرا مردا نمیتونن گریه کنن ؟مگه دل نداررن ؟
مگه از چیزی ناراحت نمیشن ؟
مگه سنگن ؟
مگه چه گناهی کردن که مرد شدن ؟
مگه خسته نمیشن ؟
چرا به ما یه عمر یاد دادن مرد گریه نمیکنه ؟
ادم از این همه نا عدالتی داره خفه میشه