دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اس ام اس عاشقانه

  28725

گاهی وقتا حرفی جز یک معذرت میخواهم بر زبانت نمیاید آری وقتی معشوقه ات را میرنجانی و وقتی نمتوانی خودت را به کنارش برسانی و تنگ در آغوشش بکشی و با نگاه هایت بفهمانی که اشتباه کرده ای تنها راه همین است یک جمله کوتاه و ساده
عزیزم تو بهترینی و لایق بهترین ها مرا ببخش

  28670

بسلامتی اون کسی که همیشه به یادمونه و دوستمون داره ولی حجب و حیاش اجازه ابرازش رو بهش نمیده- کمن ولی هستن-هر کدوممون حداقل یکیشون را میشناسیم

  28646

دلبستگي؛مثل حس برگ به درخته،وقتی از درخت کنده میشه،باز به پاش میفته!

  28607

سالهاست دیگر زبان سرخ ، سر سبز را بر باد نمی دهد.
حال با زبان سبز ، دل سرخ را آتش می زنند ...

  28526

تو که دست به نوشتن آشناست دلت از جنس دل خسته ماست دل دریا رو نوشتی همه دنیا رو نوشتی
دل مارو بنویس
بنویس هر چه که مارو به سر اومد بد قصه ها گذشت و بدتر اومد بگو از ما که به زندگی دچاریم لحظه ها رو میکشیم نمیشماریم
بنویس از ما که در حال فراریم تویه این پائیز بد فکر بهاریم

  28515

میخوام این بار با همه عاشقا فرق داشته باشم میخوام عاشقت باشم ولی خیلی متفاوت
عزیزم من آشغطم
متفاوت متفاوت

  28505

پسر نگاهی به دختر کرد و گفت:حالا که کنار ساحلیم بیا ارزوهای قشنگ کنیم...دختر با بی میلی قبول کرد!
پسر چشمانش را بست و گفت:کاش تا آخر دنیا عاشق هم باشیم...
دختر چشماشو بست و گفت کاش دنیا الان تموم بشه...
وقتی چشماشو باز کرد پسر رو ندید فقط چندتا حباب روی آب دید...بزن لایکو به افتخار همه پسرای عاشق...

  28498

برای پیش تو بودن “بلیط” لازم نیست
مرور قصه ی دل کافی ست . . .

  28408

هرگز به دست اش ساعت نمی بست
روزی از او پرسیدم
پس چگونه است
که همیشه سر ساعت به وعده می آیی؟
گفت:
ساعت را از خورشید می پرسم
پرسیدم
روزهای بارانی چطور؟
گفت:
روزهای بارانی
همه‌ی ساعت ها ساعت عشق است!
- راست می گفت
یادم آمد که روزهای بارانی
او همیشه خیس بود-

  28402

گوینــــــــــــــــــــــــــــــد : غروب جاییست که زمین و آسمان را می بوسد
امشـــــــــــــــــــب برای تو غروب میکنم !!!!!

  28390

من نشانی از تو ندارم ولی نشانیم را برای تو مینویسم :
در عصر های انتظار به حوالی بی کسی قدم گذار
خیابان غربت را بیدا کن
وارد کوجه تنهایی شو
کلبه غریبی ام را بیدا کن
کنار بید مجنون خزان زده
و کنار مرداب ارزوی رنگی ام
در کلبه را باز کن
به سراغ بغض خیس بنجره برو
حریر غمش را کنار بزن
مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق اشک پشت دیوار تنهایی ام نشسته امــــ

  28388

نمیدانم چگونه هنوز دست و پایت سالم هستند وقتی آنگونه سخت از چشمانم افتادی

  28386

ایستادن،اجبار كوه بود و رفتن سرنوشت آب؛
افتادن تقدیر برگ است
و صبر،پاداش آدمی!
پس بی هیچ پاداشی حراج محبت کنیم که همه ما خاطره ایم...

  28385

زیباست پاییز،اما فقط برای قدم زدن....، فصل دیگری بیا!

  28384

کاش;خداوند توانی میدادتا آنهارا که بارها گریانده ام "فقط"یکباربخندانم