دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 77466

تاریخ انتشار : خرداد 1392

قسمت دهم
رضا چند روزه که آرومو قرار نداره. همش به این فکر میکنه که این همه مدت چطور با احساساتش بازی شده. بعضی وقتا به این فکر میکنه که سپیده رو بکشه و بعدش خود کشی کنه! بعضی وقت ها هم به این فکر می کنه که رو صورته سپیده اسید بپاشه!!!
رضا دیگه نمی تونه سپیده رو ببخشه! با خودش میگه که ای کاش به حرفه مامانش می کرد. ای کاش اصلا با سپیده اشنا نمی شد!
رضا دوباره زنگ می زنه به امیر چون تنها کسی که میشه باهاش دردو دل کنه امیره! آخه روش نمیشه به مامانش بگه که دوباره با سپیده اشتی کرده و باز فهمیده سپیده چقدر کثیف و پسته! ( چرا رضا نمی فهمه که از همه بهتر مامانشه. باید با مامانش صحبت کنه)
امیر میاد خونه رضا.
رضا کلی با امیر دردو دل میکنه.
رضا: نمیدونم روش اسید بپاشم یا بکشمش؟! –نه دیوونه گروگان بگیرش. زجرش بده! –من دارم جدی صحبت می کنم. اون به من خیانت کرد حتی دلیله کارشم بهم توضیح نداد! –اون دوستت نداره حتی یه ذره! چیزی که زیاده دختر!
رضا دستشو میذاره رو پیشونی شو میگه: من اونو میخاستم! –دِ دیوونه، تو اون دختره کثیفو میخاستی؟ این همه دختره نجیبو پاک.
رضا دوباره اشکاش سرازیر میشه و با فریاد میگه: من اونو میخاستم. –خوب پس خوشبخت شی باهاش. من باید برم خونمون. مامانم لازانیا درست کرده واسم!
این دردو دل ها رضا رو اروم نمی کنه. رضا میخاد انتقام بگیره. عجیبه، رضا که کینیه یی نبود.
بالا خره بعده یه هفته سپیده گوشیشو روشن میکنه! بازم رضا داره بهش زنگ میزنه.
سپیده: بله؟ -فقط یه دقیقه بهم گوش بده! –برو گمشو آشقال.
رضا دوباره زنگ میزنه.
سپیده: مگه نمیگم زنگ نزن؟! –کارت دارم. –عوضی بهم زنگ نزن.
رضا بازم زنگ میزنه!!!
سپیده: میخای گوشی رو بدم با دوست پسرم صحبت کنی؟! –غلط کردم تو رو خدا بهم کوش کن. تو رو خدا. –بگو. فقط زود که حوصلتو ندارم. –ما می تونیم از اول شروع کنیم. –چی رو؟ -یعنی دوسم نداری سپیده جون؟ -هیچوقت نداشتم! –اگه مشکلت پوله من بازم پول دارم. فقط بذار ببینمت! –کصافط زنگ نزن.
بازم گوشی رو قطع می کنه.
رضا از رو نمیره بازم زنگ میزنه.
سپیده با خنده: هه هه تو چقدر خیره هستی. –ده میلیون میدم بهت باشه.
سپیده با تعجب: در عوض باید چیکار کنم؟ -باید ببینمت. الانم 2 میلیون میزم تو کارتت تا بفهمی راست میگم. –کی و کجا بیام؟!
به نظر میاد رضا تو فکره انتقامه. کلید های اپارتمانی که ماله باباشه رو بر میداره. (یه اپارتمان 10 طبقه که هنو واحد هاش خالیه)
ساعت 9 شب با سپیده قرار داره. البته سپیده هم خیلی زرنگه و به دوستش مرجان میگه که داره میره جای رضا و از مرجان میخاد که هر از گاهی بهش زنگ بزنه تا مطمئن بشه اتفاقی براش نمیوفته.
ادامه دارد...