دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 54521

تاریخ انتشار : اسفند 1391

amir wolf داداشم باورت ميشه توان نگاه کردن به چشماشو نداشتم؟!
چون چشام پر اشک ميشد ...
و اونم دوس نداش منو اينطوري ببينه ...
ميترسيدم از همچين روزي که تنها شم ...
يه شب بش گفتم خانومي مست کردم بد جور ...
گفت چي!؟آرمين چيکار کردي؟! چيزي خوردي؟!
يکم زدم مسخره بازيو شوخي ...
تهش گفتم آخه ديوونه به من مياد اهل اين آشغاﻻ باشم؟!
دارم عکستو ميبينيم ...
چشات ... مستم کردن ...!
اول کلي بدوبيراه بم گف که ترسونديمو ازين حرفا ...
اما تهش فهميد چي ميگم ...!
آره هنوزم چشاشو که ميبينم مست ميشم ...!
کاش بودي عشقم ...
کاش ...