تاریخ انتشار : بهمن 1391
رفت...
نيستي ...
،عكس هاي سوزونده توقابن ،ماهي هاي قصه رو آبن ، لحظه ها افتاده ازتابن، ساعتهاي كوكيمون خوابن...
بامن انگار قرص شب خوردن ، انگاري بدجوركم آوردن
انگاري از ياد منو بردن كه ديگه بامن كسي مثل قديم نيست كسي ياد توي دورازمن و دلخستگيم نيست...