دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 45731

تاریخ انتشار : بهمن 1391

هه..بچه ک بودم آب دهنم موقع خواب میریخت رو بالشت و کاملا خیس میشد و لکه لکه...
اون روز صب ک از خواب پاشدم برم دانشگاه- بابام تازه اومده بود- رفت سره رخت خوابه من ک بخوابه شب ک برگشتم بهم گف سجاد خجالت نمیکشی هنوز شبا آبه دهنت میریزه?
هه..منم با حالت بچگانه جواب دادم آله بابایی هنوژ بچهه لوش و نونولتم
خیلی دوس داشتم اون موقع راستشو بگم
ن پدرم دیگه آب دهنم نمیریزه رو بالشت الان دیگه غمو غصه هامه ک میریزه رو بالشت