تاریخ انتشار : بهمن 1391
پر گشوده ای برای رفتن
برو
به خدا می سپارمت
آمدنت خون تازه ای بود در رگ عشقم
و رفتنت حفره ای در قلبم
ولی من می مانم
در انتظار لحظه پایان تنهایی
اما نه آمدنت جریان زندگی در تن خسته ام داشت
و نه رفتنت پایان جریان زندگی
برو ولی بیاد داشته باش
لحظه های کنار هم بودن را
و من تو را هر لحظه در برابر چشمانم خواهم دید
دلم را بیدار
خنده ای برلبانم
بخدا می سپارمت
اما
خاطراتت،صدایت را تا همیشه و همیشه بیاد خواهم داشت