دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 41864

تاریخ انتشار : بهمن 1391

چقد دستام سردن چقد کمت دارم ! چقد خستم چشمهام می سوزه سرد دردم نمی زاره بخوابم چه زود تموم شد دلم چی بهش گذشت خدا ؟تو دو راهی خنده و گریه گیر افتادم از خستگی هام واسه کی بگم؟منو باش با اون دک و پزم کم آوردم حاضرم همه چیمو بدم تا این اوضاع عوض بشه داشتیم برنامه ریزی می کردیما!
از تنها بودن تو اتاقم می ترسم تو بد وضعیتیم دارم فکر می کنم کجا رو اشتباه رفتم ؟روزای بدیه نمی دونم چی قراره بشه
مهدی از همیشه تنها تر شده تو رو نمی دونم ؟
دیگه تحملشو ندارم به همه می گم خوبم اما نیستم
خدایا نذار همه چی تموم شه نذار فراموش بشم
احساس می کنم بد پیر شدم
وقتی داری به زندگی جدیدت عادت می کنی بعد دوباره یه اتفاق به همت می ریزه.من واسه از دست ندادن اون چیزایی که دوسشون دارم خیلی تلاش کردم اما نشد چون اونکه بالاسرمه نخواست .
اینقدر تنهام که حس می کنم حتی خد ا هم .....
هیچ وقت به این که زندگی یه روی دیگه هم داره اهمیت نمی دادم
ای خدا د مت گرم . این طوری دوستم داری ؟
تا حالا شده تو زندگی از فشار فکری دیوانه بشی ؟
تا حالا حس کردی خدا صداتو نمی شنوه شده از خدا مرگ بخوای
من پسر بهونه گیری نبودم اما...
تا اومدیم بفهمیم بچگی چیه بزرگ شدیم ، معنی جوونی هم نفهمیده پیر شدیم
زندگی مال بقیه بود و ما فقط تماشاچی بودیم ..
دیگه نمی تونم ادامه بدم یعنی گریه نمی ذاره