تاریخ انتشار : دي 1391
دلم برایش خیلی تنگ شده باهرپلک زدنی دردلم به اومی گویم دوستت دارم .تمام خونه روباوجود اون تصورمیکنم ویه لبخند تلخ روی لبانم میشینه اما...
اما اون نمیادو من روباتمام مشکلاتم تنها گذاشته ...من چندساله که منتظراومدنش هستم ..
نمی دونم چراازاومدنش ناامید نمیشم وازاومدنش امیدوار...
و این حال بدیه ....
نه ازدلم میری و نه کنارم میای...
خدایا فقط تومیتونی این حال روتموم کنی....