تاریخ انتشار : تير 1398
هر بار یادش میفتم کلی شرمنده میشم یبار یه جایی که مرد و زن قاطی بود لباسم خیلی نا فرم بود و سریع درستش کردم اما هر بار یادش میفتم کلی اعصابم خورد میشه به این فکر میکردم که هزاران گناه ریزو درشت کردم جلو چشم خدا نه شرمنده شدم نه خجالت کشیدم به خاطر بنده هاش حرص می خورم ولی از خودش خجالت نکشیدم خدایا خودت شرم از گناهو تو دلای ما بنداز که ما بدون تو هیچی نیستیم