دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 252264

تاریخ انتشار : تير 1398

من بچه که بودم خیلی شر بودم یه روز میتونی دوستم که تازه دوچرخه گرفته بود گفت بریم اقا هیچی این هی دور میزد منم کیف دنیا رو میکردم که جاتون خالی یه چاله بود ندیدمش مام با سرعت داشتیم میرفتی که چرخ جلوی دوچرخه رفت تو چاله همچین به جلو پرت شدیم اصلا کف خیابون پخش شده بودیم به این کاری ندارم به این کار دارم که یه پیرمرد از ناکجا اباد پیداش شد حالا نه گذاشته نه برداشته میگه پسر این جا نخوابین سرما میخورین
یعنی من و دوستم درد و فراموش کرده بودیم داشتیم به همدیگه با علامت ؟نگاه میکردیم