دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 252112

تاریخ انتشار : تير 1398

خیلی وقت بود از ته دلم پست نمیگذاشتم.لایک خورد یا نه اصن مهم نیس.تایید نشدم مهم نیست.
هروقت مادرم را دیدم بوسیدمش و گفتم که چقدر دوستش دارم...اما وقتی که با تو روبرو شدم و دستت را گرفتم غرور احمقانه نگذاشت خم شوم و دستت را ببوسم... حق هم داشتم شوخی نبود پدرم دستم را گرفته بود باید مغرور شوم.
همه چی که تا الان داشتم را مدیون تو هستم این شغلم و خونه و ماشینم و به گذشته مراجعه کنم آن لباس های زیبا و کفش نو.
مینویسم به مردی که دنیاشو سیاه کرد تا دنیامو روشن کنه مثل قلبش.دوستت دارم پدر