تاریخ انتشار : خرداد 1398
پدربزرگ خدابیامرزم داشت تریاک میکشید بهم گفت بیا یکم بکش میزون شی، گفتم من از روزگار میکشم
گفت نفله از تو جیب خودت برداشتم
گفتم به پیر به پیغمبر تو جیب من تریاک نبود.
گفت پول که بود :||