تاریخ انتشار : خرداد 1398
هر شب
خيال ميكنم دارمَت...
كنارِ خودم...
برايت چاى ميريزم و
شروع ميكنم از روزمرگىهايم سخن گفتن
هر روز
چشم باز ميكنم
چاىِ يخ كردهات را سر ميكشم
و با نداشتنت خيلى منطقى كنار مىآيم
اين زندگىِ منِ بعد از توست .