تاریخ انتشار : خرداد 1398
بچه که بودم وقتی کاکرو تکل میرفت رو پا سوباسا یه هفته با استرس منتظر بودم که یوخت مصدوم نشه،
از اونور یه شوهر خالهم یه مرغ نذر امامزاده کرده بود که لینچان رو نکشن :))
یه مشت تباه دور هم جم شده بودیم...