تاریخ انتشار : آذر 1397
پرسه در خیال تو شده تمامِ باورم
ارمغانش شده نام تو بر انگشترم
رفتنت را نکنم هیچ مرور در خاطرم
تا نکند تب و لرز چهل و چند درجه بدنم
همچو برگی زرد کز شاخه درختی آرام
افتادم از چشم تو، شده ام من ناکام
یک هزار و صد و سه روز و دوازده ساعت
گذشت از لحظه ی رفتنت و سقوطم از بام
العجب زین شمارشِ ارقام که دارد سَرَم
من که بیست بوده ادبیات و صفر هندسه ام
《کیان_آشفته》