دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 240426

تاریخ انتشار : فروردين 1397

Mr Porya

هعیییی روزگار.....دیشب تو روستامون ی دختره فامیل دورمون اومده خونه داییم از اول مهمونی تا اخر مهمونی ی سر همش بهم چشمک میزنه......اخر سر وقتی میخواد بره دستشویی اخرش میرم بهش میگم.....چرا نگام و بهم چشمک میزنی....یکم اینجوری نگام می کنه...⁦^_^⁩...میگه...چون عاشقت شدم....میگم...بیشعور من نه اجل دوست دختر بازی هستم نه اجل شماره دادن به کسی.....میره به بابام و بابام میگه......تا صبح داشتم می‌دویدیم....
من.....⁦. ⁦:"(⁩
هعیییییی