تاریخ انتشار : اسفند 1396
زمان در گذر و زندگی خاموش
تا ابد نشود خاطرات فراموش
جداییمان ظاهری و نمایش
درده نتونی کنی خواهش
گرفتار و خسته و تنها
نِشینم حوالی چشمات
با نگاه درد مرا میخواند
نباشد همدمی جز او خودش میداند
شب های دراز و یلدایی
تو نرفتی همیشه اینجایی
سوادم تا همین جا قد دهد
گذشت ثمریست که عشق دهد
مثل پرگاری که دور خویش زند
زندگی را پیله ای بر تن زنم
دل آزار شده ام ،سخت نمیخواهد مرا
حق دارد و صحبت نماند زین میان
ک م