تاریخ انتشار : آبان 1396
وقتی پا به این دنیا گذاشتیم به ما گفتند باید بازی کنید.
گفتیم با کی؟
گفتند: با دنیا
تا خواستیم بپرسیم بازیِ چی؟
سوت آغاز بازی رو زدن! ...
فقط فهمیدم "خدا" تو تیم ماست…
بازی شروع شد و دنیا پشت سر هم به ما گل میزد.
ولی نمیدونم چرا هر وقت به نتیجه نگاه میکردم، امتیازها برابر بود.
تو همین فکر بودم که خدا زد به پشتم، خندید و گفت:
نگران نباش تو وقت اضافه میبریم حالا بازی کن!
گفتم آخه چطوری؟
بازم خندید و گفت :
خیلی ساده فقط پاس بده به من,
باقیش با من...
پس الهی به امید تو...