تاریخ انتشار : اسفند 1395
امان ازدلتنگی
وقت نشناس است
ساعت نمی فهمد
ناگهان شبیخون میزند و
جان را به لب می رساند
روز و هفته سرش نمی شود
ناگهان آوار میشود وسط قلبت
حتی نمی دانی چه بر سرت آمده
خودش می آید
خودش می رود