تاریخ انتشار : خرداد 1395
...كجاست يوسف مجروح پيرهنچاكم
كه باد از دل صحرا میآورد بويش
كسی بزرگتر از امتحان ابراهيم
كسی چنان كه به مذبح بريد چاقويش
نشسته است كنارش كسی كه میگريد
كسی كه دست گرفته به روی پهلويش
.
.
.
طلوع میكند اكنون به روی نيزه سری
به روی شانه طوفان رهاست گيسويش
فاضل نظري