تاریخ انتشار : ارديبهشت 1395
دوست دارم که شبی باتو فراری بشوم
من سرمازده،از عشق بهاری بشوم
دوست دارم که شبی باتو روم سوی شمال
چه شود گر بشود ممکنم این حس محال
دوست دارم که تو باشی و منو یک دریا
من در آغوش تو و هردو در آغوش خدا
روی شنها بنویسیم جهاڹ یعنی عشق
هرچه دارد ز خدا نام و نشان یعنی عشق
جای محضر برویم هردو به پیشِ حافظ
جای آن حاج فلان ابن فلانه واعظ
جای مهرم زتو من مهرو وفا میخواهم
شیش دانگ از سند قلب تورا میخواهم
جای آن کاغذ و امضا که خودت میدانی
قول مردانه دهی پای دلم میمانی...