تاریخ انتشار : فروردين 1395
آقا یک روز ساعت پنج صبح از خواب بیدار شدم ، گفتم پیاده برم پاسگاه.هنزفری و موبایلمو برداشتم . هوا خیلی سرد بود.منم آهنگ بوووو سرده کاپشنم کوووو رو گذاشتم مینطوری بلند بلند می خوندم.یک دفعه ح کردم یکی داره همراهیم می کنه.برگشتم سه تا پسر بودن،منم که پورووو ادامه دادم . آهنگ که تموم شد اومدن شماره بدن،منم نامردی نکردم و یه پاسگاه اطلاع دادم یک روز آبخنک بخورن تا دیگه با خانم سروان جمااعت در نیفتن.